آلن فورنیه
آلَن فورنِیه (۱۸۸۶ـ۱۹۱۴) (Alain-Fournier)
آلن فورنیه Alain-Fournier | |
---|---|
زادروز |
۱۸۸۶ |
درگذشت | ۱۹۱۴ |
ملیت | فرانسوی |
تحصیلات و محل تحصیل | بازرگانی دریایی |
شغل و تخصص اصلی | نویسنده |
آثار | مون بزرگ |
گروه مقاله | تاریخ جهان |
(نام اصلی: هانری آلبان فورنیه) رماننویس فرانسوی. در زمان مرگ، تنها بیست و هشت سال داشت. با این حال، اولین و آخرین رمانش، یعنی مون بزرگ[۱]، چنان درخشان بود که نامش را در تاریخ ادبیات ثبت کرد.
فورنیه در لا شاپل دانژیون[۲] در مرکز فرانسه به دنیا آمد. پدرش معلم مدرسه بود. سعی کرد در مدرسهی عالی[۳] پاریس پذیرفته شود، اما در این امر ناکام بود. پس از این، در رشتهی بازرگانی دریایی[۴] تحصیل کرد و در میانهی تحصیل، به مدت دو سال به خدمت نظامی رفت. در همین سالها، مقالات و اشعار پراکندهای از او در نشریات فرانسه به چاپ رسید. در سال 1905، فورنیه با دختری به نام یون ماری توسان[۵] آشنا شد و دلبستگی عمیقی به او پیدا کرد. هرچند که در نهایت رابطهای بین آنها شکل نگرفت، اما این دختر دستمایهی ساختوپرداخت شخصیت زن اصلی رمان مون بزرگ، یعنی یون دو گالا[۶]، گردید. در سالهای بعد، فورنیه در مقام منتقد ادبی در «پاریس ژورنال» مینوشت و در آنجا، با ادبای بزرگی چون آندره_ژید و پل کلودل آشنا شد. در سال 1912، فورنیه این شغل را ترک کرد و به عنوان دستیار یک سیاستمدار به کار مشغول شد. در همین سال، نگارش رمان مون بزرگ خود را به پایان رساند و کتاب در سال 1913به چاپ رسید. فورنیه مشغول کار بر روی دومین رمانش بود که به عنوان افسر نظامی عازم جبههی جنگ جهانی اول شد و یک ماه بعد، در جریان یک نبرد درگذشت. پیکر او برای نزدیک به هشتاد سال ناشناخته باقی ماند و در نهایت، در سال 1991 شناسایی شد. مجموعهای از اشعار و یاداشتهای او، با عنوان معجزهها، ده سال پس از مرگش به چاپ رسید.
طرح داستان مون بزرگ
مون بزرگ روایتی است از زبان پسری پانزده ساله به نام فرانسوا سورل[۷]، دربارهی یکی از همکلاسیهایش در دبیرستان، به نام آگوستین مون[۸] که به خاطر بلندی قدش، «مون بزرگ» لقب گرفته است. مون در یک مجلس عروسی در شهر کوچک لو سابلونر[۹] شرکت میکند تا شاهد ازدواج دوستش، فرانتز[۱۰]، با دختری به نام والنتین[۱۱] باشد. در این بین، او خواهر فرانتز- یعنی ایون دو گالا- را در مجلس عروسی ملاقات میکند و یکشبه و دیوانهوار به او دل میبازد. عروسی به دلیل عدم حضور والنتین نیمهکاره پایان میگیرد و فرانتز دست به خودکشی میزند، گرچه در نهایت زنده میماند.
پس از بازگشت به مدرسه، تمام فکر مون مشغول دو گالا است و برای دیدار دوبارهی او به پاریس میرود، اما به نتیجهای نمیرسد. بعد از سالها، راوی، که حالا معلم مدرسه شده، برای خوشی دوستش به دنبال ایون دو گالا میرود و در نهایت، او را پیدا میکند. ایون، همچنان با پدر پیرش زندگی میکند و به راوی اعتراف میکند که متقابلاً دلبستهی مون بزرگ بوده است. به این ترتیب، مون و گالا بالاخره با هم ازدواج میکنند. با این حال، چند روز پس از ازدواج، مون گالا را ترک میکند تا فرانتز را بیابد و به قولی که سالها پیش به او داده، عمل کند و مقدمات ازدواج او و والنتین را فراهم بیاورد. گالا نیز، در غیاب مون، دختری به دنیا میآورد و خود دو روز بعد از دنیا میرود. به این ترتیب، راوی در خانهی آنها سکونت میکند و سرپرستی دختربچه را بر عهده میگیرد.
در همین دوران، راوی یادداشتی به قلم مون در خانه مییابد که حاکی از رابطهی مخفیانهی او با والنتین است و خیانتش به فرانتز را آشکار میکند. در نهایت و پس از سالها، مون که توانسته فرانتز و والنتین را دوباره به هم برساند، به شهر برمیگردد و با دختری روبهرو میشود که حاصل ازدواج کوتاهمدت او با همسر درگذشتهاش، یعنی ایون دو گالاست.
اقتباسها از مون بزرگ
این رمان، دو بار منبع اقتباس سینمایی بوده و همچنین، در «فهرست صد رمان برتر قرن نشریهی لوموند»[۱۲]، در جایگاه نهم قرار گرفته است. نسخهی فارسی این رمان را «نشر مرکز» با ترجمهی مرحوم مهدی سحابی منتشر کرده است.