سیاغی، احمد بن احمد

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۷ توسط Mohammadi2 (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سیاغی، احمد بن احمد (1908- 1964) Ahmad bin Ahmad Al-Sayyaghi


دولتمرد یمنی. از دولتمردان مورد اعتماد امام احمد یحیی حمیدالدین شاه یمن بود. اعتماد او به سیاغی نتیجه‌ی اعتماد برادرش امیر حسن بود که از زمانی که در سال 1938 از سوی پدرش، امام یحیی، به استانداری اب منصوب شد، هرگاه از مرکز امارتش فاصله می‌گرفت جانشینی خود را به سیاغی واگذار می‌کرد. زمانی که امام احمد پس از سرکوب دولت مشروطه (به رهبری امام عبدالله بن وزیر) زمام امور را به دست گرفت، سیاغی برای کنترل امور به او کمک‌های فراوان کرد. فداکاری سیاغی برای به قدرت رسیدن امام احمد او را قانع کرد تا وی را به نیابت از خود در استانداری اب بگمارد و برادر خود امیر حسن را به استانداری صنعاء منتقل کند. امیر حسن به امام احمد سفارش کرد تا دیگر هیچ یک از علوی‌ها (سادات از نسل امام حسن مجتبی) را به مناصب بزرگ نگمارد، زیرا در به چنگ آوردن قدرت طمع می‌کنند. امام احمد به پیشنهاد برادرش گردن نهاد و دست سیاغی را در مناصب بزرگی باز گذاشت. برخی علویان نسبت به جایگاه بالای او حسد بردند و امام احمد را از عواقب اعتماد مطلق به سیاغی برحذر داشتند و به او گوشزد کردند که سیاغی در پی نابودی نظام امامت و روی کار آوردن نظام جمهوری است. به رغم این سعایت‌ها سیاغی همچنان به امام احمد وفادار ماند و پس از مرگ امام یحیی با جمهوری‌خواهان همکاری نکرد. اما پس از سرکوب آنان و موفقیت امام احمد در دست‌یابی به قدرت، علویان بار دیگر سعایت او را نزد امام احمد کردند و مدعی شدند که سیاغی در پی ستاندن امامت از خاندان حمیدالدین و سپردن آن به قحطانی‌هاست. امام احمد این بار تسلیم آنان شد و سیاغی را تهدید به قتل کرد، اما با پادرمیانی نزدیکان دوطرف بار دیگر به وی اعتماد کرد و او را به ولایت تعِز منصوب کرد. با این حال سیاغی بعد از چندماه از این منصب کناره‌گیری کرد، زیرا اعتماد سیاغی به امام احمد ترمیم نشده بود. زمانی که امام احمد در حُدیده ترور شد و به رغم جراحت، جان به در برد، سیاغی با این که در آن حادثه نقشی نداشت، به شهر لحج گریخت. اخراج خانواده و فرزندانش از خانه‌هایشان در شهر إب عزم وی را در بازنگشتن به صنعاء جزم کرد. وی در لحج ماند تا این که در کمین نیروهای مصری در جوف گرفتار شد و با تیر آنان از پای درآمد.