ادبیات شفاهی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۸ توسط Mohammadi2 (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ادبیات شفاهی (oral literature)
بخش کلامیِ فرهنگِ اقوام و ملت‌ها، که در قالب گفتار و به صورت سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و مردم آن را از حفظ می‌خوانند. اسطوره‌ها، افسانه‌ها، قصه‌ها، ترانه‌ها، لالایی‌ها، مثل‌ها، متل‌ها، و چیستان‌ها اجزایی از ادبیات شفاهی شمرده می‌شوند. پیشینۀ ادبیات شفاهی به اعصار پیش از تاریخ و قبل از ابداع خط می‌رسد. با پیدایش خط، اندک‌اندک ادبیات شفاهی، به‌ویژه بخش‌های اسطوره‌ای و داستان آن به صورت مکتوب درآمد. حماسه‌هایی چون گیلگمش و اودیسه از این گونه‌اند. سرخ‌پوستان قبل از کشف قارۀ امریکا و قبایل مائوری استرالیا و برخی از قبیله‌های دورافتادۀ افریقایی، پیش از ورود سفیدپوستان، فقط ادبیات شفاهی داشتند. گسترش سوادآموزی و خاصه اختراع چاپ، سبب مکتوب‌شدن قسمت عمده‌ای از ادبیات شفاهی شد. قصه‌های سفیدبرفی و دختر خاکسترنشین (سیندرلا) در ادبیات غرب از این دست‌اند. به ندرت آثار مکتوب به شکل ادبیات شفاهی درآمده‌اند. بارزترین نمونه، نقّالی شاهنامه است که در ایران رواج داشت و هنوز بقایای آن دیده می‌شود. نقّال گرچه متن شاهنامه را اصل قرار می‌دهد، اما فقط به خواندن شعر فردوسی اکتفا نمی‌کند و با افزودن کلام غیرمنظوم در لابه‌لای اشعار و انجام حرکات نمایشی و استنتاج پند و اندرز و عبرت و حکمت از داستان منقول، مخاطبان را مسحور و مفتون می‌کند. «سُهراب‌کشی» یکی از جذاب‌ترین و مؤثرترین روایات نقالانه از شاهنامه، و در نهایت، از حماسه‌های شفاهی باستانی ایران است. گردآوری ادبیات شفاهی ایران و مکتوب‌ساختن آن به صورت جدی در دوران ساسانی، و از عهد انوشیروان آغاز شد و همین آثار به تألیف خدای‌نامه، و پس از اسلام، شاهنامۀ منثور ابومنصوری و شاهنامۀ منظوم فردوسی انجامید. گردآوری ادبیات عامیانه در هفت دهۀ گذشته در ایران مرسوم شد. صادق هدایت از پیش‌گامان این راه بود، و صبحی مهتدی، انجوی شیرازی و احمد شاملو نیز از کوشندگان جدی و ادامه‌دهندۀ مساعی پیشینیان‌اند. رجزخوانی و قصیده‌خوانی در میدان کارزار، و در بازارهای مکاره و نقل قصه‌های جن و پری نزد اعراب پیش از اسلام سخت رواج داشت. در سنت کلاسیک عربی، نقل شفاهی حدیث، شعر یا داستان را «روایت» و‌ آنچه را که در مجامع شبانگاهی نقل می‌شد و عمدتاً راجع به قصه‌های فوق طبیعی بود، «سَمَر» می‌خواندند. بخشی از مواد سازندۀ ادبیات شفاهی روایی ظاهراً از قرن اول هجری به صورت مکتوب درآمد. مؤلفان مسلمان عرب بسیاری از ادبیات شفاهی پیش از اسلام را، که اکثراً افسانه‌های جنوب جزیرةالعرب بودند، به اشخاصی مشهور که ظن بد به ایشان نمی‌رفت (مثلاً افسانۀ عنقا که به عبدالله بن عباس منسوب است) ربط دادند و مکتوب کردند. نقالان مسلمانِ بربر و عرب در شمال افریقا هنوز برای روستاییان مشتاق داستان‌سرایی می‌کنند. ادبیات شفاهی در روزگار ما نیز همچنان موجودیت خود را حفظ کرده است. شایعات گوناگون، لطیفه‌ها و طنزهای خلق‌الساعۀ سیاسی و اجتماعی که دهان به دهان نقل می‌شود، در زمرۀ ادبیات شفاهی معاصر قرار می‌گیرند.