کی یرکگور، سورن (۱۸۱۳ـ۱۸۵۵)
کییِرْکِگور، سورِن (۱۸۱۳ـ۱۸۵۵)(Kierkegaard, Soren)
سورن کی یرکگور Soren Kierkegaard | |
---|---|
زادروز |
۱۸۱۳م |
درگذشت | ۱۸۵۵م |
ملیت | دانـمارکی |
تحصیلات و محل تحصیل | فوق لیسانس فلسفه و الهیات، دانشگاه کپنهاگ |
شغل و تخصص اصلی | فیلسوف |
مکتب | اگزیستانسیالیسم |
آثار | ترس و لرز (۱۸۴۳) |
گروه مقاله | فلسفه، منطق و کلام |
فیلسوف دانمارکی و از بزرگترین اندیشمندان مسیحی در قرون جدید. عموماً او را نخستین فیلسوف اگزیستانسیالیست میدانند. در خانوادهای پیتیست[۱] بهدنیا آمد و در دانشگاه کپنهاگ که در آن زمان بهشدت تحت تأثیر هگل بود، فلسفه و الهیات خواند و در ۱۸۴۰ با مدرک فوقلیسانس فارغالتحصیل شد. دیری نپایید که علیه اندیشۀ نظامساز و تفکر منظومهای محض هگل و در عین حال آداب خشک و بیروح کلیسای لوتری دانمارک و بهطور کلی هر دیانت رسمی و غیرشخصی، شورشی را آغاز کرد. پس از دورۀ کوتاهی از لذتطلبی خفیف و ملایم مجدداً به مطالعات دینی روی آورد. امتناع از ازدواج با نامزدش رگینا اولسن[۲] اطرافیانش را شگفتزده کرد. از آن پس راه انزوا جست و به نوشتن پرداخت. بسیاری از آثارش را با نامهای مستعار منتشر کرد؛ گاه در میان آرایی که در کتابهایش مطرح میکند، تشخیص رأی قطعی خود او دشوار مینماید. کییرکگور سپهرهای سهگانۀ هستی انسان یعنی سپهرهای زیباشناختی، اخلاقی و ایمانی را در تنشی دایمی میبیند. سپهر نخست عرصۀ جستوجوی لذت زیباشناختی شخصی و خودپرستانه است. سپهر دوم، یعنی عرصۀ اخلاق، خودپرستانه و شخصی نیست بلکه آرمانگرایانه با قانونی کلی و عقلبنیاد و مستقل از ترجیحات و مصالح شخصی است. در این مرحله، زندگی سلسلهای از لحظات پراکندۀ لذتطلبی نیست بلکه برنامهای گسترده است که با اصول کلی عقلانی انتظام یافته است و راه سعادت را نشان میدهد. سپهر سوم یا برترین سپهر، سپهر انتخاب بر پایۀ جهش ایمانی[۳] است. کییرکگور در ترس و لرز[۴] (۱۸۴۳) با نقل سرگذشت ابراهیم بهعنوان پدر ایمان، سپهر اخلاق و سپهر ایمان را مقایسه میکند. او اصل اخلاقیِ کلی و مجرد حرمت قتل فرزند را با تعهد دینی ابراهیم به فرمان توجیهناپذیر، اما انکارناپذیر خدا بهقتل فرزند، در تقابل مینهد. ابراهیم با ارتکاب عملی که بهعقیدۀ کییرکگور هیچگونه توجیه اخلاقی برای آن متصور نیست، آماده است که در راه اثبات ایمانش به خدا، کل حوزۀ اخلاق را زیر پا نهد و در رابطهای بیقیدوشرط و مطلق با خدا قرار گیرد و «دوست خدا» و «شهسوار ایمان» شود. این راهی پرپیچوخم و پیشبینیناپذیر بهسوی برترین قلهای است که انسان میتواند بدان دست یابد، اما بهایش اضطراب دایمی به نشانۀ ایمان مؤمن حقیقی و علامتش رنج به نشانۀ درستی راه اوست. کییرکگور بر اراده و انتخاب آزاد و رها از قید و بند عقل یا علل جبری تکیه میکند و میگوید هرجا عمل و داوری انسان در کار باشد، عینیت و مرجعیتی خارج از آن وجود ندارد، زیرا انتخاب گزینهای است صرفاً ذهنی و مستقل از مطلوبیت موضوع انتخاب. او در مقابل حقیقت عینی هگل، شعار «حقیقت ذهنی است» را سر میدهد، اگرچه طرد اندیشۀ نظامپردازانۀ هگلی و طرح اندیشههای متهورانۀ او، راهی برای شکلگیری مکتب کییرکگوری باقی نمیگذاشت، اما اندیشههایش در سرتاسر جریان فکری اگزیستانسیالیستی رسوخ کرده است.