تفسیر کتابالله
تفسیر قرآن به عربی، همراه با ترجمۀ آیات به زبان طبری، نوشتۀ عالمی زیدی به نام ابوالفضل بن شهردویر دیلمی، در سدۀ هفتم هجری. این تفسیر که در نگارشش به تفسیرهای معتزلی و زیدی توجه زیادی شده، در دو مجلّد تهیه شده است: جلد نخست از سورۀ فاتحه تا پایان سورۀ کهف و جلد دوم از سورۀ مریم تا انتهای قرآن. نویسنده عنوانی بر این کتاب نگذاشته و نام تفسیر کتابالله از ترقیمۀ آن اخذ شده است. کتابخانه مجلس شورای اسلامی با همکاری کتابخانه تخصصی تفسیر و علوم قرآنی (وابسته به دفتر آیتالله سیستانی)، دو نسخۀ مربوط به مجلس (۱۲۲۷۸ و ۱۷۹۸۲) را به صورت چاپ عکسی در قطع اصلی منتشر کرد که محمد عمادی حائری بر آن مقدمهای نوشته است (تهران، 1388ش).
ویژگیها
تاکنون دستنویسها و نسخههای متعددی از این تفسیر بر جای مانده، که از آن میان میتوان به نسخههای ۴۰۲۸، 12278 و 17982 در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی و نسخۀ 8309 در کتابخانۀ ملّی اشاره کرد. همگی این نسخهها شیوۀ کتابت و صفحهآرایی نسبتاً مشابهی دارند. در میان صفحه، آیات قرآنی به خطّی درشت کتابت شده و در حواشی بالا، میانه و پایین آن مطالب تفسیری نگاشته شده است. این تفاسیر با خطوطی به آیاتی که بدان مربوطند، پیوسته شدهاند. زبان نخست این تفسیر عربی است امّا برخی تفاسیر قرآنی در این حواشی به زبان طبری نیز نگاشته شدهاند. همچنین در کنارههای هر برگ، مطالب و تعلیقاتی که عموماً با خطی متفاوت به نسخه پیوست شده، نشاندهندۀ درسی بودن و اهمیت خاصّ این تفسیر در مکاتب تعلیمی زیدی است و تعلیقات یاد شده در حقیقت مطالب بیان شده در هنگام تدریس تفسیر است. در لابهلای آیات قرآنی ترجمههایی به زبان طبری دیده میشود، که صورتی یادداشتوار و شرحگونه دارند که آمیخته با توضیحات و عبارات عربی هستند. پیداست که قصد ارائۀ ترجمهای کامل از آیات در میان نبوده و نسخههای مختلف این تفسیر در بود و نبود ترجمههای طبری با یکدیگر اختلاف فاحش دارند. همین نکته سبب میشود که در انتساب این ترجمهها به نویسندۀ تفسیر تردیدی اساسی به وجود آید و این احساس قوّت گیرد، که شاید این ترجمهها حاصل قرائت و مطالعۀ علما و طلّاب زیدی طبری باشد.
این تفسیر از نظر آشنایی با امامان و منابع تفسیری زیدی اهمیّت فراوانی دارد. احادیث و سخنان بسیاری از امامان زیدی در آن نقل شده، که تنها از راه همین تفسیر به دست ما رسیده است. در این تفسیر از منابع متعدد و مهمّی بهره برده شده که یکی از آنها تفسیر کشّاف جارالله زمخشری است که نویسنده بارها از آن نقل نموده، و به همین دلیل این تفسیر را خلاصۀ تفسیر کشّاف معرفی کردهاند. در میان دیگر منابع این کتاب، تفسیر کبیر منسوب به ناصرالحق اطروش اهمیت بیشتری دارد.