جهل بسیط
جَهل بَسیط
(یعنی: نادانی یا نادانستن ساده) در دانش اخلاق، آن است که «نفس از فضیلت علم عاری باشد و بر لوح ذهن، دانشی نقش نبسته باشد و شخص بر این امر آگاه باشد. «آن کس که نداند و بداند که نداند»، دارای جهل بسیط است. جهل بسیط را از دو دیدگاه میتوان نگریست: ۱. دیدگاه مثبت، که بر طبق آن، نه فقط جهل بسیط، نکوهیده نیست که پسندیده هم هست؛ چرا که انسان، در آغاز تولد و در دورۀ کودکی دارای جهل بسیط است و جهل بسیط، شرط آموختن و آموزاندن است. گذشته از آن، علم به نادانی، مقام سقراطی است و بزرگی سقراط در این بود که میدانست که نمیداند و به قول شاعر، «تا بدانجا رسید دانش من/که بدانم همی که نادانم»؛ ۲. دیدگاه منفی، که بر طبق آن، جهل بسیط، ازجملۀ رذایل و یکی از بیمارهای قوّۀ نظری است که از تفریط این قوّه برمیآید و درنگکردن در مقام این جهل و خرسندشدن بدان، لاجرم موجب حرکتنکردن در طریق آموختن است و این امر، تباهترین رذیلت محسوب میشود. به نظر علمای اخلاق (= طبیبان روحانی) راه علاج این بیماری آن است که جاهل (= گرفتار بیماری جهل) با تأمّل در حال حیوان و انسان دریابد که برتری انسان بر دیگر حیوانات، حاصل تفکر و تمییز و دانایی اوست. این دریافت موجب میشود تا گرفتار رذیلت نادانی، به آموختن روی آورد و به فضیلت دانایی آراسته شود. نیز ← طب روحانی