اعمش

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

اعمش (59 / 60 / 61ق - 147 / 148ق) Aʽmash

(لقبِ سلیمان بن مهران کوفى) محدث، فقیه و قاری شیعیِ ایرانی‌تبار. خاندانش از دماوند بودند و پدرش در جنگ‌های اعراب و طبرستان اسیر و به عنوان برده در عراق به مردی از قبیلۀ اسد، طایفۀ بنی کاهل، فروخته شد. این وابستگی (ولاء) باعث شد تا خانوادۀ مهران، کاهلی و اسدی خوانده شوند. اعمش با اینکه اصالتاً غیر عرب و غیر بومی و به اصطلاح از موالی بود و با وجود اختلال بینایی‌ توانست در علوم متداول زمانه پیشرفت کند. سال‌های نخست را نزد زر بن حبیش، زید بن وهب، کمیل بن زیاد و شقیق بن سلمه تحصیل کرد. اینان از تابعان مقیم کوفه بودند. یکی از استادانش در قرائت، یحیی بن وثاب، قاری نامدار کوفه است. او هم مولای طایفۀ بنی کاهل بود. بستگی اعمش و یحیی به بنی کاهل، فرصتی فراهم ساخت تا اعمش از دانش و جایگاه اجتماعی و علمی یحیی بهره‌مند گردد.

شمار احادیث اعمش را تا چهار هزار حدیث گفته‌اند ولی در بررسی‌های دقیق‌تر معلوم شده، 1300 حدیث دارد. از بسیاری از مشایخ حدیث، روایت کرده؛ نیز از دو صحابی، انس بن مالک (درگذشت 91ق) و عبدالله بن ابی اوفی (درگذشت 86ق) هم استفاده و احادیثی از آنان نقل کرده است. وی از محدثین نامدار و از شیوخ حدیثی کوفه در آن روزگار بود. جلسات حدیثی به پا می‌کرد و افزون بر محدثان کوفی، چون وکیع بن جراح و سفیان ثوری، محدثانی از بصره، شام، مدینه و یمن از او حدیث شنیده‌اند. البته چشم‌بسته هر حدیثی را نمی‌پذیرفت و قواعدی برای ارزیابی و پذیرش داشت. بر این اساس، احادیث را با نگاه انتقادی معاینه کرده و گاه مانع ترویج برخی احادیث می‌شد. در مواردی با اصحاب حدیث ستیز می‌کرد یا بعضاً از محدثان کوفه خرده‌گیری می‌نمود. اعمش فقه را نزد فقیهان کوفه چون حکم بن عتبه و عامر شعبی فراگرفت و به عنوان فقیه شهرت یافت؛ حتی به نام «بزرگ فقیهان» خطاب شده است. آراء مدون و منسجم در عقاید ندارد؛ اما مواضع وی در رخدادهای مختلف گویای باورهای اوست. موضع‌گیری‌های او در جنگ صفین، قیام زید، دفاع از امامت علی بن ابیطالب شبیه شیعیان است. افزون بر آن شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق می‌داند. البته اکثر عالمان اهل تسنن او را ستوده؛ هر چند بعضی رافضی خوانده‌اند. اعمش زاهد و عابد بود؛ حتی او را در شمار اهل تصوف شمرده‌اند. با اینکه فقیر و تنگدست بود، به ثروتمندان و پادشاهان بی‌اعتنایی می‌کرد. شوخ‌طبعی او در کنار بدخلقی‌هایش گزارش شده. به نگارش اهمیت نمی‌داد؛ به همین علت غیر از احادیث شنیده از او، اثر دیگری ندارد.

دربارۀ شخصیت و میراث وی در منابع قدیم اطلاعاتی در دست است؛ اما خلیل بن ایبک صفدی (697-764ق) اولین تک‌نگار دربارۀ نابینایان و کم‌بینایان در کتاب‌های نکت الهمیان فی نکت العمیان (دربارۀ نابینایان) و الشعور بالعور (دربارۀ کم‌بینایان)، از اعمش یاد نکرده است. مقالات بسیاری در ایران دربارۀ او منتشر شده، اما به ایرانی بودن خاندانش نپرداخته‌اند.