بستم بستم زبون بدگو
بستم بستم زَبون بدگو
نوعی افسون، بهمنظور جلوگیری از شایعشدن حرفهای نامربوط دربارۀ تازهعروس. در حکایتی آمده است که دختری نابالغ را، که به دست او میخی و تکهای چرم و ذرعی طناب داده بودند، با خود به عروسی میبردند. سپس به دخترک آموختند که چون همگان به رقص و پایکوبی برخاستند، در گوشهای، چرم را به میخ بر دیوار نصب کند و طناب را گرد میخ بیاویزد. دخترک میبایست، به نام یکایک زنان خانوادۀ داماد که باید زبان بر عروس ببندند، همچنانکه گرهی بر طناب میافکند، این پیشافسون را بخواند: «بستم بستم زبون بدگو ـ بستم بستم زبون حوا ـ بستم بستم زبون گلین خانوم...». سپس چرم و میخ و طناب را به گورستانی قدیمی میبردند و در خاک میکردند تا برای همیشه زبان بدخواهان بسته بماند.