بیکاری
بیکاری (unemployment)
نبود اشتغال با دستمزد. بیکاران معمولاً کسانی هستند که آمادۀ کار و در جستوجوی شغلاند. بیکاری، مجموع یا درصد افراد آماده به کاری است که به جمعیت شاغل یا نیروی کار معروفند. در قرن ۲۰، دورههای بیکاری گسترده در اروپا و ایالات متحدۀ امریکا عبارت بودند از ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰ و اواسط دهۀ ۱۹۷۰. طبق گزارش نوامبر ۱۹۹۵ سازمان بینالمللی کار[۱] وابسته به سازمان ملل متحد[۲]، حدود ۱میلیارد نفر، تقریباً ۳۰ درصد از نیروی کار جهانی، بیکار بودهاند یا اشتغال ناکافی داشتهاند. کاهش فرصتهای شغلی به میزان پایین رشد در کشورهای صنعتی از ۱۹۷۳، و شکست اکثر کشورهای درحال توسعه برای خروج از بحران اوایل دهۀ ۱۹۸۰ مربوط میشد. سازمان بینالمللی کار ادعا میکرد که به رغم رقابت فزایندۀ جهانی، ارقام بیکاری، چه به لحاظ سیاسی و چه از نظر اجتماعی، پایدار نبودند. در ۱۹۹۵ میانگین بیکاری در کشورهای صنعتی (اعضا سازمان همکاری اقتصادی و توسعه[۳] به ۷.۵ درصد، و در اتحادیۀ اروپا[۴] به ۱۱.۱ درصد رسید. در ۱۹۹۵، در میان گروه کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، پایینترین درصد بیکاری متعلق به ژاپن (سه درصد) و بالاترین درصد بیکاری متعلق به اسپانیا (۲۲ درصد) بود. بیکاری عموماً به انواع زیر تقسیم میشود: بیکاری برخوردی یا اصطکاکی[۵]، بیکاری موقت و اجتنابناپذیر افرادی که از کاری به کار دیگر انتقال مییابند؛ بیکاری دورهای[۶]، که بهسبب چرخش روبه پایین چرخۀ کار ایجاد میشود؛ بیکاری فصلی[۷]، به عنوان مثال در منطقهای که فقط در ایام تعطیل تقاضا بالاست؛ و بیکاری ساختاری[۸]، که در آن تغییر فنّاوری یا هر تغییر بلندمدت در اقتصاد، به بیکاری تعداد بسیاری منجر میشود. بسیاری از کشورهای جهان سوم[۹] از بیکاری شدید و اشتغال ناکافی[۱۰] آسیب میبینند که این مشکل، بهسبب رشد سریع جمعیت و نبود مهارت تشدید میشود. در کشورهای صنعتی، افزایش قیمت جهانی نفت در اواسط دهۀ ۱۹۷۰، به کاهش فعالیتهای اقتصادی منجر شد و استفادۀ روزافزون از فنّاوری پیشرفتۀ تولید را افزایش داد، بیآنکه به اشتغال بیشتر نیاز باشد. با وجود طرحهای دولت برای کارآموزی و ایجاد فرصتهای شغلی در این کشورها، بسیاری از جوانان همچنان بیکارند. امروزه، در مورد وجود رابطهای روشن بین بیکاری و تورم (که دولتها تنها به بهای تورم بالا میتوانند از عهدۀ نرخ بالای بیکاری برآیند) اختلاف نظر است.