دلوز، ژیل (۱۹۲۵ـ۱۹۹۵)
دلوز، ژیل (۱۹۲۵ـ۱۹۹۵)(Deleuze, Gilles)
ژیل دلوز Gilles Deleuze | |
---|---|
زادروز |
1925م |
درگذشت | 1995م |
ملیت | فرانسوي |
شغل و تخصص اصلی | فيلسوف |
آثار | نيچه و فلسفه (1962)؛ تفاوت و تكرار (1968) |
گروه مقاله | فلسفه، منطق و کلام |
فیلسوف فرانسوی. تا پایان عمر استاد فلسفه دانشگاه پاریس هشت در سن دنی[۱] بود. تعیین جایگاه دقیق او در اندیشۀ معاصر دشوار است، زیرا خود او همیشه میخواست در لابهلای قبایل فکری یا جریانهای بزرگ اندیشه نظیر مارکسیسم، روانکاوی و ساختارگرایی زندگی کند. او به همراه میشل فوکو از نخستین کسانی بود که در فرانسه ضرورت مقابله با دیدگاه هگلی را نشان داد. فوکو دربارۀ او میگفت روزی این قرن را قرن دلوز خواهند شناخت. دلوز بیش از آنکه به مسائل معمول فلسفی و نظری بپردازد به ادبیات (بررسی آثار پروست[۲]، بکت[۳]، ملویل[۴]) و سینما توجه داشت. بررسیهای فلسفی او نیز دارای دو ویژگی چشمگیر بود؛ اولاً بررسی و نقل وفادارانۀ آرای فیلسوفان نبود و با ارائه تفسیرهایی بیسابقه از آنها به خلق مفاهیمی بدیع میانجامید و ثانیاً تاریخ فلسفه را بیشتر بر حسب آرای مرتدان و مطرودان آن بازسازی میکرد (مثلاً از لوکرتیوس[۵]، هیوم[۶]، اسپینوزا[۷]، نیچه[۸] و برگسون[۹] حمایت میکرد). دلوز به قواعد دانشگاهی زمانش بیاعتنا بود و علاقۀ خود را معطوف مطالعۀ دختربچهها و بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی کرد. نگارش کاپیتالیسم و اسکیزوفرنی: ضد اُدیپوس[۱۰] (۱۹۷۲) با همکاری فلیکس گتاریِ[۱۱] روانکاو، نشانۀ گسست کامل او با اندیشۀ سنتی است. در این اثر او پدیدهها را همچون ماشینهایی مینگرد که کارشان میلورزی[۱۲] است. به عقیدۀ دلوز، گرچه فروید نیروی میل را کشف کرد اما مجدداً با قراردادناش در چارچوب عقدۀ اُدیپ و ترجمه آن به زبان خانواده و مهار و سازگارکردن آن با شرایط اجتماعی به کمک تکنیکهای روانکاوی آن را سرکوب کرد. در حالیکه به نظر دلوز میل، نیروی ابداع و آفریدن تفاوت و درنوردیدن هنجارها است. شخصیتی که به بهترین نحو بیانگر نیروی ناآرام میل و امیال سرکوبنشده و رمزگذارینشدۀ انسان است و باید مورد تحلیل قرار گیرد شیزوفرن است. شخصیتی که در آن وحدت و کنترلپذیری خود درهم شکسته شده است و امیال بیلگام برای بروزشان با موانع روبهرو نیستند. تحلیل ماشینهای میلورز، که ماشینهای واقعی دانسته میشوند، به دلوز اجازه میدهد جریانهای پول در سرمایهداری پیشرفته را به جریانهای میل در اسکیزوفرنی ربط دهد. این هر دو جریانِ مرکزگریز، فعالیتشان را قلمروزدایی[۱۳] میکنند: سرمایه پروای نهادهای اجتماعی را ندارد و شیزوفرن هذیان و دیوانگی را نه تحریف واقعیت بلکه واقعیت تشدیدشده[۱۴] میداند. دلوز با منطق زیستشناسی که حیات کربنبنیاد[۱۵] را بر حیات سیلیکونبنیاد[۱۶] برتری میدهد، مبارزه میکند. کشفیات علمی جدید تا حدودی این پیشنگری دلوز را اعتبار بخشیدهاند. از نظر دلوز معیاری درونی برای حقیقت وجود ندارد و آنچه هست اراده به حقیقت است که هرچه را که بتواند ارزش میبخشد. دلوز آن را فلسفۀ اراده مینامد و با فلسفۀ هستی که آن را الگوی دولتی فلسفه مینامد در تقابل مینهد. دلوز با انتقاد از گرایش فلسفۀ هگلی به ادغامی که میخواهد با جذب هرگونه «غیریت» در «خود»، وحدت را تحقق بخشد، بر تفاوت، اختلاف و صیرورت تکیه میکند. هدف فلسفۀ عمل او تحقق امر متکثر بود. از آثارش: نیچه و فلسفه[۱۷] (۱۹۶۲)؛ تفاوت و تکرار[۱۸] (۱۹۶۸)؛ هزار فلات[۱۹] (۱۹۸۰)؛ فلسفه چیست[۲۰] (۱۹۹۱).
- ↑ Saint-Denis
- ↑ Proust
- ↑ Beckett
- ↑ Melville
- ↑ Lucretius
- ↑ Hume
- ↑ Spinoza
- ↑ Nietzsche
- ↑ Bergson
- ↑ Capitalism and Schizophrenia: Anti-Oedipus
- ↑ Felix Guattari
- ↑ desiring machines
- ↑ deterritorialization
- ↑ reality intensified
- ↑ carbon-based life
- ↑ silicon-based life
- ↑ Nietzsche and the Philosophy
- ↑ Difference and Repetition
- ↑ A Thousand Plateaus
- ↑ What in Philosophy