دیویی، جان (۱۸۵۹ـ۱۹۵۲)
دیویی، جان (۱۸۵۹ـ۱۹۵۲)(Dewey, John)
جان دیویی John Dewey | |
---|---|
زادروز |
۱۸۵۹م |
درگذشت | ۱۹۵۲م |
ملیت | امریکایی |
تحصیلات و محل تحصیل | دکتری دانشگاه جان هاپکینز |
شغل و تخصص اصلی | فیلسوف |
شغل و تخصص های دیگر | روان شناس |
آثار | مفهوم قوس بازتاب در روانشناسی (۱۸۹۶)؛ چگونه می اندیشیم (۱۹۱۰)؛ دموکراسی و تربیت (۱۹۱۶) |
گروه مقاله | روانشناسی و روانپزشکی |
جوایز و افتخارات | استاد افتخاری دانشگاه کلمبیا تا ۱۹۳۹ |
فیلسوف، متخصص تعلیم و تربیت و روانشناس امریکایی. در ۱۸۷۹ از دانشگاه ورمانت[۱] فارغالتحصیل شد و در ۱۸۸۴ از دانشگاه جان هاپکینز[۲] دانشنامۀ دکتری گرفت. جی استنلی هال[۳]، از بنیادگذاران روانشناسی تجربی، و چارلز ساندرس پِرْس[۴] از استادانش بودند. اما دیویی بیشتر به اندیشۀ فلسفی آلمانی، بهخصوص به خصلت وحدتبخش و منسجم ایدئالیسم[۵] هگل[۶] علاقهمند بود که در نقطۀ مقابل تجربهگرایی انگلیسی قرار داشت. دیویی نخست در دانشگاه میشیگان (۱۸۸۴) و سپس در دانشگاه مینهسوتا[۷] (۱۸۸۸) فلسفه تدریس کرد. در ۱۸۸۹ به دانشگاه میشیگان بازگشت. در ۱۸۹۴ به ریاست گروه فلسفه، روانشناسی و علم تربیت[۸] دانشگاه شیکاگو رسید. در این دانشگاه به اصلاح نظریه و فعالیتهای آموزشی سخت علاقهمند شد و اصول آموزشی خود را در مدرسۀ مشهور آزمایشگاهی تجربی، موسوم به مدرسۀ دیویی، که در ۱۸۹۶ به همت دانشگاه شیکاگو تأسیس شد، به آزمایش نهاد. این اصول بهجای تأکید بر اجرای برنامههای درسی رسمی، بر یادگیری از راه فعالیتهای گوناگون تأکید داشتند. اثر تأثیرگذار و ماندگار او با عنوان مدرسه و جامعه[۹] (۱۸۹۹) روش و برنامۀ درسی مدرسه را بهگونهای تعریف میکرد که رشد کودک در آن دغدغۀ اصلی بود. دیویی در ۱۸۹۹ به ریاست جامعۀ روانشناسی امریکا[۱۰] برگزیده شد و در ۱۹۰۵ به مقام ریاست جامعۀ فلسفی امریکا[۱۱] نایل آمد. از ۱۹۰۴ تا ۱۹۳۰ در دانشگاه کلمبیا تدریس کرد و پس از بازنشستگی (۱۹۳۰)، تا ۱۹۳۹ استاد افتخاری بود. دیویی از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ در چین و ژاپن سخنرانیهایی ایراد کرد و در ۱۹۲۸ از مدارس اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بازدید کرد. دربارۀ مسائل اجتماعی و بحرانهای رویاروی دموکراسی صنعتی امریکا مقالاتی برای عامۀ مردم منتشر کرد. دیویی برای تحقّق بسیاری از اهداف آزادیخواهانه کوشید و در سازمانهای مدنی و مسائل ملی متعدد مشارکت داشت و نقش رهبری ایفا کرد و یکی از بنیادگذاران مدرسۀ جدید پژوهش اجتماعی[۱۲] شهر نیویورک در ۱۹۱۹ بود. دیویی در نخستین کتابش، روانشناسی[۱۳] (۱۸۸۷)، کوشید ایدئالیسم فلسفی خود را با روانشناسی فیزیولوژیکی جدید هال تلفیق کند. با چاپ کتاب اصول روانشناسی[۱۴] (۱۸۹۰) ویلیام جیمز[۱۵] و بعضی مقالات تأثیرگذار و دورانساز پرس در نشریۀ مونیست[۱۶] (۱۸۹۱) و تحت تأثیر داروینیسم[۱۷] و آثار همکارش جورج هربرت مید[۱۸]، نوشتههای روانشناختی دیویی دچار تغییر شد: از این پس «خود» معنوی را در چارچوبی اجتماعی و رفتاری و بهمثابۀ مداری از فعالیتهای آلی هدفمند میدید. مقالۀ او با عنوان «مفهوم قوس بازتاب در روانشناسی[۱۹]» (۱۸۹۶) یکی از منابع درجۀ اول جنبش روانشناسی کارکردی است که محرک و پاسخ را بهعنوان کارکردهایی بههمپیوسته برای هماهنگی و هدایت آلی در نظر میگیرد. دیویی پیامدها و مصادیق این دیدگاه را در نوشتههای مختلفی دربارۀ روانشناسی اجتماعی و تربیتی و فلسفه، بهخصوص در چگونه میاندیشیم[۲۰] (۱۹۱۰) و اثر پرنفوذش دموکراسی و تربیت[۲۱] (۱۹۱۶) شرح و بسط داد. اثر اخیر بهترین معرف آموزههای فلسفی و تربیتی او و محرک جنبش تربیتی پیشرو در دهۀ ۱۹۳۰ است. دیویی در پژوهشهای روانشناسی، اخلاقی و فلسفۀ اجتماعیاش به تحلیل جنبههای منطقی اندیشه و عمل میپردازد. اندیشه از پیدایش مسئله ناشی میشود و حاصل عدم توازن آلی و تعارض است، عمل متفکرانه به حل این مسائل معطوف است و بنابراین ابزاری است برای ایجاد حقیقت که همان حل رضایتبخش و مطمئن یک مسئله است. این رویکردِ ابزارگرا نسخۀ پراگماتیسم[۲۲] دیویی است که جیمز و پرس در آن با او همعقیده بودند. در آن زمان پراگماتیسم بانفوذترین فلسفه در ایالات متحده بود. دیویی این وجه از اندیشۀ خود را در مقالاتی دربارۀ منطق تجربی[۲۳] (۱۹۱۶) و سرشت و رفتار بشری[۲۴] (۱۹۲۲) مطرح کرد و در منطق: نظریۀ پژوهش[۲۵] (۱۹۳۸) بسط داد. او دربارۀ نظریۀ تجربی رفتار هوشمندانه[۲۶]، یا پژوهش، که در تجربۀ اخلاقی و زیباشناختی حاضر است، در آثاری نظیراخلاق[۲۷] (همراه با جِی اچ تافتز[۲۸] ۱۹۰۸) و نظریۀ ارزشگذاری[۲۹] (۱۹۳۹) و هنر بهمثابۀ تجربه[۳۰] (۱۹۳۴) بحث کرد. فلسفۀ دیویی میکوشید نشان دهد که چگونه نتایج علم بر ارزشهای هدایتکنندۀ رفتار انسانی تأثیر میگذارد. دیویی نظریۀ طبیعیگرایانۀ گستردهای دربارۀ وجود (اگزیستانس) صورتبندی کرد که محتاج هیچگونه مفروضات یا نتایج ماوراءطبیعی نبود. کتاب تجربه و طبیعت[۳۱] (۱۹۲۵) مهمترین کوشش او در عرضۀ تحلیل و توصیفی مابعدالطبیعی از تجربۀ تفکر است که در رویدادهای طبیعی ریشه دارد و ثمرۀ آن ارتباطات، علم، ارزش و هنر است. دامنۀ گسترده و گوناگونی آثار دیویی و تأثیرش بر فلسفه، زیباشناسی، تعلیم و تربیت، نظریۀ حقوقی و سیاسی و علوم اجتماعی قرن ۲۰، او را درشمار فلاسفۀ بزرگ قرار داده است. از دیگر آثارش: مسائل آدمیان (۱۹۴۶)؛ جستوجو برای یقین (۱۹۲۶)؛ نوسازی در فلسفه (۱۹۲۰).
- ↑ Vermont
- ↑ John Hopkins
- ↑ G Stanley Hall
- ↑ Charles Sanders Peirce
- ↑ idealism
- ↑ Hegel
- ↑ University of Minnesota
- ↑ pedagogy
- ↑ The School and Society
- ↑ American Psychological Association
- ↑ Philosophical Association
- ↑ New School for Social Research
- ↑ Psychology
- ↑ Principles of Psychology
- ↑ William James
- ↑ Monist
- ↑ Darvinism
- ↑ George Herbert Mead
- ↑ The Reflex Arc Concept in Psychology
- ↑ How We Think
- ↑ Democracy and Education
- ↑ Pragmatism
- ↑ Essays in Exprimental Logic
- ↑ Human Nature and Conduct
- ↑ Logics: The Theory of Inquiry
- ↑ theory of intelligent conduct
- ↑ Ethics
- ↑ J H Tufts
- ↑ Theory of Valuation
- ↑ Art as Experience
- ↑ Experience and Nature