سپینود
سِپینُود
در شاهنامۀ فردوسی دختر شَنگُل، شاه هندوستان و همسر بهرام گور. وقتی شنگل از فرمانبرداری شاه ایران سرپیچی کرد، بهرام گور، خود با ظاهری ناشناس و بهنام پیک شاه ایران به دربار هندوستان رفت و نامۀ شاه را در طلب خراج بدو داد. دلاوریهای بهرام در دربار هندوستان چنان بود که شَنگُل نخست به مرگ او بهانه میجست، اما پس از رایزنی با وزیر خردمندش، از رأی خود بازگشت و برای پایبندکردن بهرام، زناشویی با یکی از دختران خود را به او پیشنهاد کرد. بهرام نیز سپینود را به زنی گرفت. او که چندی از کشور دور مانده بود، شبی با سپینود بهسوی ایران گریخت. شَنگُل نیز بیدرنگ درپی او شد و لب دریا به او رسید. از اینجا بهرام خود را شناساند و شَنگُل از در پوزش درآمد. بهرام در بازگشت به ایران سپینود را به آتشکدۀ آذرگُشَسب برد تا به دین زَردُشت درآید و آداب آن بیاموزد.