صبحانه در تیفانی (کتاب)
(به انگلیسی: Breakfast at Tiffany's) عنوان رمان کوتاهی از ترومن کاپوتی. صبحانه در تیفانی نخستین بار در سال ۱۹۵۸م در مجلهٔ اسکوایر[۱] منتشر شد و بعداً در کنار داستانهای دیگر در یک کتاب به چاپ رسید. هنگامی که این داستان بلند منتشر شد، همۀ زنان عجیب و غریب امریکایی مایل بودند خود را در وجود هالیدی (هالی) گولاینلی[۲] (شخصیت اصلی رمان) بازشناسند. از روی رمان کاپوتی چند اقتباس نمایشی (تئاتر صحنهای و تلویزیونی و موزیکال)، تلویزیونی و سینمایی صورت گرفته که معروفترین آن فیلمی تولید 1961 با همین عنوان به کارگردانی بلیک ادواردز و با بازی آدری هپبورن در نقش شخصیت اصلی داستان است. صبحانه در تیفانی طی 10 سال اخیر (از سال 1390ش) سه بار به فارسی برگردانده و توسط سه ناشر مختلف (از جمله انتشارات مروارید) چاپ و نشر یافته است.
پیرنگ
یک زن کودکگونۀ دلربای اهل روستاهای تگزاس، در سودای ستارۀ سینما شدن به نیویورک میرود. در آنجا با افرادی که در دنیای سینما یا محافلی پستتر به توطئه مشغولند رفت و آمد میکند. خودش را هالی گولاینلی معرفی میکند. مردان ثروتمند او را به باشگاهها و رستورانهای مختلف میبرند و به او پول و هدیههای گرانقیمت میدهند تا او را به چنگ بیاورند. راوی- نویسندۀ داستان که نامش را نمیدانیم روزی در ساختمان محل سکونت خود این زن را کشف میکند. او نیز چون مردان دیگر تسخیر جذابیت و لوندی زن میشود. با این حال هالی هم قدری به او علاقه پیدا میکند؛ چرا که برادرش، فرد[۳]، را به یاد او میآورد. به همین دلیل زن راوی را به همین نام فِرِد مینامد. این دو مدتی با هم جفت و صمیمی میشوند. هالی که بهطور مرتب برای ملاقات با مردی به نام سالی تومیتو[۴] به زندان سینگ سینگ[۵] میرود. در ازای این دیدارها و رساندن پیغامهای تومیتو به بیرون زندان و برعکس، از وکیل مرد زندانی پولی دریافت میکند. راوی به او هشدار میدهد که ممکن است این ملاقاتها از نظر قانونی اسباب دردسر شود، اما گوش هالی به این حرفها بدهکار نیست. راوی چیزی از گذشتهٔ هالی نمیداندT هالی هم از حرف زدن دربارهٔ گذشتهاش گریزان است. روزی راوی با مردی جاافتاده مواجه میشود و درمییابد که این مرد شوهر هالی است. معلوم میشود هالی در چهارده سالگی، در تگزاس با این مرد، دکتر گولایتلی، ازدواج کردهاست. هالی با ملایمت او را دست به سر میکند. مدت زیادی نمیگذرد که تلگرامی از دکتر گولایتلی به دست هالی میرسد و خبر مرگ برادرش (فِرد) را در جنگ به او میدهد. به خاطر به هم ریختن هالی برایش پزشک میآورند و بعد از آن ماجرا دست از زندگی ولنگاری خود برمیدارد و عزم میکند که با یک دیپلمات برزیلی که با او ارتباط دارد ازدواج کند. در این اثنا پلیس او را به اتهام دست داشتن در قاچاق بینالمللی مواد مخدر دستگیر میکند. معلوم میشود که هالی در ارتباطاتش با سالی تومیتو، نادانسته نقش پیامرسان بین او و افراد باندش را ایفا کرده است. مرد برزیلی به بهانۀ اعتبار سیاسیاش هالی را رها میکند. راوی به هالی کمک میکند تا از کشور فرار کند. مدتی بعد کارت پستالی از بوئنوس آیرس به دست راوی میرسد. راوی در جواب به او قول میدهد که خانهای دائمی برایش دست و پا کند.