علیت

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

عِلّیّت (causality)
این اصطلاح بر رابطه‌ای دلالت می‌کند که به‌موجب آن یک عامل، عامل دیگری را سبب می‌شود. میان این دو عامل که علت و معلول خوانده می‌شوند نوعی ارتباط ضروری وجود دارد. مطالعۀ علیّت، تا حدودی بر کوشش برای کشف و تعریف این رابطه متمرکز بوده است. در قرن ۴پ‌م ارسطو تحلیلی از اقسام علت به‌دست داد که برای تبیین هرگونه تغییر ضروری‌ بودند. به‌عقیده او در هر تغییری لازم است به چهار پرسش، که شامل چهار قسم علت‌اند، پاسخ دهیم: ۱) علت مادی[۱]، یا چیزی که موجود از آن تشکیل شده ‌است؛ ۲) علت صوری[۲]، یا شکل و طرحی که موجود در اثر تغییر پیدا می‌کند؛ ۳) علت فاعلی[۳] که تغییر را عملی می‌‌کند؛ و ۴) علت غایی[۴]، یا هدفی که تغییر در جهت آن صورت می‌گیرد. آموزۀ ارسطو مبنایی برای تبیین تغییرات در طبیعت فراهم کرد. علاوه‌ بر آن، برهانی را فراهم آورد که در قرون وسطا برای اثبات وجود خدا به‌کار می‌رفت، یعنی این برهان که در سلسلۀ علل باید علت اولی یا علت‌العلل وجود داشته‌ باشد که همان خداست. با پیدایش علم جدید در قرن ۱۷، اندیشمندانی نظیر دکارت[۵] و گالیله[۶] بعضی اصول تبیینی ارسطو را رد کردند و علت فاعلی را به دغدغۀ اصلی و کانون استدلال علمی تبدیل کردند. دکارت عقیده‌ داشت که علت فاعلی یا باید صفات معلول را داشته باشد یا بتواند آن‌ها را ایجاد کند. در قرن ۱۸ دیوید هیوم[۷] بررسی بسیار دقیق و تأثیرگذاری از رابطۀ علّی به‌دست داد. او مدعی شد که هیچ رابطۀ استنتاجی میان علت و معلول وجود ندارد و هیچ پیوند ضروری میان آن‌ها مشاهده نمی‌شود زیراکه چنین پیوندی از راه حسی و تجربی قابل درک و دریافت نیست و او که اعتقاد به اصالت تجربه داشت، نمی‌توانست چنان رابطۀ ذاتی و درونی بین علت و معلول را بپذیرد. به اعتقاد وی، این‌که انسان معلول را از علت‌ و علت را از معلول استنتاج می‌کند به این سبب است که آن علت و معلول به‌‌طور ثابت و دائمی در تجربۀ او با یکدیگر در پیوند بوده‌اند و شخص انتظار دارد (البته بدون این‌که بتواند آن را اثبات کند) که آینده نیز همانند گذشته باشد. از این‌رو به گفته هیوم استدلال علّی صرفاً انتظار حدوث رویدادهای آینده به روال اکنون است امّا تبیین آن ممکن نیست. کانت[۸] تحت تأثیر هیوم مدعی شد که علیّت یکی از مقولاتی است که برای طبقه‌بندی تجربه به‌‌کار می‌رود امّا خود در تجربه یافت نمی‌شود. تحلیل هیوم از علّیت، در شکلی ظریف‌تر و خالص‌تر، در بین اغلب فیلسوفان علم و بسیاری از دانشمندان، معیار تبیین رابطۀ علّی شده است هرچند انتقادات جدّی نیز بر آن وارد شده است. در فلسفۀ اسلامی مباحث مشروحی دربارۀ علیت و احکام مربوط به آن وجود دارد. بنابر نظر فیلسوفان اسلامی، مفهوم علیت از بدیهیات اولیه تصوری و قانون علیت از بدیهیات اولیه تصدیقی است. رابطه علّی و معلولی هرچند به گفته هیوم از راه تجربه قابل درک و دریافت نیست اما به لحاظ عقلی قابل دریافت است. علامه طباطبایی چگونگی پیدایش بدیهیات اولیه تصوری ازجمله تصور علیت را در مباحث فلسفی خود با سبکی نوین تبیین کرده است.

 


  1. material cause
  2. formal cause
  3. efficient cause
  4. final cause
  5. Descartes
  6. Galileo
  7. David Hume
  8. Kant