قلنسوه
قَلَنْسوه
(یا: طویله؛ کُمّه) کلاهی گرد، بلند، مخروطیشکل و سیاهرنگ. جنس این کلاه از کرک یا پشم بره یا پوست سمور، و در جایی که روی سر سوار میشد، نسبتاً چهارگوشه و متمایل به گرد بود و از داخل چوبهایی نازک آن را استوار نگه میداشت. منشأ قلنسوه را از کلاهی یونانی به نام تیاره در دورۀ هخامنشیان میدانند. کلاههای بلند و گردشدۀ پارتی، که در دورۀ ساسانیان نیز رواج داشت، نوعی قلنسوه بود. قلنسوه کلاهی ایرانی بود که به جامعۀ عرب وارد شد. خلفای اموی و عباسی آن را برسر مینهادند. عباسیان بر قلنسوه خود قطعهای الماس نصب میکردند؛ در قسمت پایین کلاه، یعنی روی سر، عمامۀ سیاهی میبستند که در آن صورت به آن رُصافیه میگفتند. قلنسوه در دورۀ مأمون عباسی تاحدودی از رواج افتاد، اما معتصم، هشتمین خلیفه، آن را مرسوم کرد و آن را معتصمیات نامید. این کلاه از روزگار منصور، دومین خلیفه، تا روزگار مستعین، دوازدهمین خلیفه، بلند و دراز بود، اما مستعین آن را کوتاهتر کرد. گاه بر قلنسوه طیلسان میانداختند. در سالهای بعد، بهجای قلنسوه، طربوش (تربوش) یا فینه معمول شد. امرای آل باوند، وزرا، امرا، درباریان و حتی مردم عادی دورۀ طاهریان، امرای صفاری، برخی از دراویش و صفویان دورۀ ساسانی و سلاطین آل بویه همگی قلنسوه بهسر میگذاشتند. قلنسوه در زمان حکومت امویان در اسپانیا معمول بوده است.