لوییز اردریک
لوییز اردریک (1954) (Louise Erdrich)
لوییز اردریک Louise Erdrich | |
---|---|
زادروز |
1954 |
ملیت | امریکایی |
تحصیلات و محل تحصیل | کارشناسی هنر از دانشگاه جانز هاپکینز |
شغل و تخصص اصلی | نویسنده |
آثار | ملکه بیت، داروی عشق |
گروه مقاله | ادبیات غرب |
جوایز و افتخارات | نامزدی پولیتزر، جایزه حلقه منتقدان کتاب ملی |
بانوی نویسندهی آمریکایی. علاوه بر رمان، آثاری نیز در زمینهی شعر بزرگسال و داستان کودکان دارد. اصالتاً سرخپوست است و یکی از مهمترین نویسندگان معاصر به شمار میآید که دربارهی زندگی سرخپوستان نوشته است.
در لیتل فالز مینهسوتا[۱] به دنیا آمد. پدرش برای هر داستانی که او در کودکی مینوشت، مبلغی به عنوان هدیه در نظر میگرفت وبه طور کلی فضای مناسبی به وجود آورده بود تا فرزندانش با ادبیات خو بگیرند. دو خواهر دیگر لوییز نیز در بزرگسالی به سمت شعر و داستان کودکان رفتهاند، گرچه بیشترین موفقیت در خانواده از آن لوییز بوده است.
در کالج دارتموت[۲] درس خواند و کارشناسی ارشد خود را نیز در رشتهی هنر از دانشگاه جانز هاپکینز[۳] گرفت. حین تحصیل کارشناسی، با مایکل دوریس[۴] آشنا شد، انسانشناسی که مثل اردریک اصالتی سرخپوست داشت و توجه وی را به ریشههای هویتش جلب کرد. همکاری و دوستی این دو در سالهای بعدی ادامه یافت. آنها با کمک هم داستان کوتاهی نوشتند که جایزهی پنج هزار دلاری نلسون[۵] را برد و همین داستان را بعداً به رمان داروی عشق[۶] تبدیل کردند که برندهی جایزهی حلقهی منتقدان کتاب ملی[۷] شد. علیرغم رابطهی دورادور (در آن دوران دوریس به دلیل پژوهش در نیوزلند به سر میبرد) رابطهی آنها جنبهی عاطفی عمیقی به خود گرفت. این دو پس از چندی ازدواج کردند و به جز سه فرزندی که خود به دنیا آوردند، سرپرستی سه فرزند دیگر را نیز بر عهده گرفتند. با این حال، ازدواج این زوج در سال 1995 به طلاق منجر شد و دوریس دو سال بعد خودکشی کرد.
دومین رمان لوییز با عنوان ملکهی بیت[۸]، دربارهی دو بچهی یتیم است در نورثداکوتا، کمی قبل از شروع جنگ جهانی دوم، که برای ادامهی زندگی به قصابی عمه و شوهرعمهی خود پناه میبرند. مانند رمان قبلی، لوییز در این اثر نیز از راویان متعدد استفاده کرده است.
یکی از شاخصترین رمانهای لوییز، طاعون کبوترها[۹] نام دارد که نامزدی در جایزهی معتبر پولیتزر[۱۰] را نیز برایش به ارمغان آورده است. رمانی دربارهی قتل مرموز یک خانوادهی مزرعهدار در شهری کوچک در نورثداکوتا که هنوز ذهن اهالی این منطقه را مشغول کرده است. در نهایت چهار نفر با اصلیت سرخپوست به اشتباه به قتل این خانواده محکوم میشوند و رمان، شرح و پیگیری وضعیت زندگی آنهاست پس از این تهمت بزرگ.
لوییز بیش از ده جایزهی معتبر به دست آورده است و علاوه بر نوشتن، به تدریس نویسندگی نیز اشتغال دارد. به جز این، کتابفروشی کوچکی دارد که محلی است برای داستانخوانی نویسندگان جوان و همچنین، فروش وسایل تزئینی و درمانی سرخپوستان. تا کنون اثر مستقلی از این نویسنده به فارسی برگردانده نشده است.