نایب السلطنه
نایِبُالسّلطنه (viceroy)
بالاترین مقام رسمی که در غیاب پادشاه، یا ناتوانی او بهعلت خردسالی یا بیماری وظایف او را انجام میدهد، امّا از کلیۀ اختیارات، ازجمله تعیین ولیعهد یا جانشین پادشاه برخوردار نیست. در دوران استعمار نمایندۀ پادشاه کشور استعمارگر در مستعمرات نیز عنوان نایبالسلطنه داشتند. انگلیسیها در شبهقارۀ هند و ایرلند و پرتغالیها در برزیل نایبالسلطنه تعیین میکردند. عنوان نمایندۀ سلاطین عثمانی در مصر «خدیو» بود که برابرنایبالسلطنه بهشمار میآمد و محمدعلی پاشا (۱۷۶۹ـ۱۸۴۹) نایبالسلطنۀ عثمانی در مصر، خود بنیادگذار سلسلهای سلطنتی در این کشور شد. فرانسویان هم در ویتنام نایبالسلطنه تعیین میکردند. در عراق، قبل از جمهوریشدن، امیر عبدالله، دایی ملک فیصل دوم، در زمان صغرسن پادشاه این کشور، با عنوان نایبالسلطنه حکومت میکرد. در ایران تا زمان قاجاریه اصطلاح نایبالسلطنه باب نبود و بههنگام ضرورت، ولیعهد کشور در صورت بلوغ حکمروایی میکرد و چنانچه ولیعهد نیز ضعیف یا خردسال بود، وزیر اعظم یا سپهسالار یا یکی از بزرگان خاندان حاکم عهدهدار ادارۀ امور میشد. در دوران سلجوقیان اتابکها کار نایبالسلطنه را میکردند. در عهد صفویه، طهماسب قلیخان (نادرشاه بعدی) بعد از خلع شاهطهماسب دوم مدتی با عنوان وکیلالسلطنه حکومت کرد و کریمخان زند نیز، پس از نادرشاه، چندی همین عنوان را داشت و سپس خود را وکیلالرعایا خواند. در دوران مشروطه، بعد از خلع محمدعلیشاه قاجار و نصب پسرش احمدشاه، که به سن بلوغ نرسیده بود، نیابت سلطنت به عضدالملک قاجار و پس از وفات او به ناصرالملک قراگوزلو واگذار شد. در عصر پهلوی دوم، مجلس مؤسسان با تغییراتی در قانون اساسی مشروطه، همسر شاه را تا زمان رسیدن ولیعهد به سن بلوغ، در صورت فوت یا ناتوانی شاه از ادارۀ امور کشور، نایبالسلطنه قرار دارد.