نوزادکشی
نوزادکُشی (infanticide)
(یا: فرزندکشی) در حقوق، بهمعنای قتل نوزاد زیر ۱۲ ماه، اما در معنای عامتر به هر گونه قتل نوزاد اطلاق میشود. این عمل اغلب، در میان جوامع شکارچی ـ گردآورنده[۱] و چادرنشین، بهمثابۀ ابزاری برای کنترل جمعیت است، زیرا ممکن است برای مادران امکان نگهداری بیش از یک فرزند کوچک و همزمان، با تلاش ضروری برای بقا غیرممکن باشد. در برخی جوامع، بهویژه هند و چین، نوزادان دختر بیش از نوزادان پسر بهقتل میرسند، زیرا فرزندان پسر ارزشمندتر محسوب میشوند. چنین برآورد میشود که هر سال بیش از یک میلیون نوزاد دختر در جهان، صرفاً بهدلیل دختربودن بهقتل میرسند. نوزادکشی همچنین بهدلیل نقص عضو یا مریضی کودکان، یا در اجرای آیینهای کهنه انجام میشود. در بعضی جوامع افریقایی، تولد دوقلوها امری فوق طبیعی تلقی میشود و درنتیجه، دوقلوها را تنها میگذارند تا بمیرند. امروزه، موارد نادر نوزادکشی پوشش خبری گستردهای پیدا میکند. احتمالاً، شمار کودکان بهقتل رسیده توسط پدر و مادر، بهمراتب، افزونتر از آمار ارائه شده است؛ با وجود این، مرگ نوزادان بسیاری هرگز رسماً بهمثابۀ نوزادکشی مورد شناسایی قرار نمیگیرد. زنان مجرم معمولاً از نظر روانی درمان میشوند، درحالیکه مردان مجرم در این زمینه تقریباً همیشه به زندان محکوم میشوند. نوزادکشی در دورۀ ویکتوریا به موضوع حادی مبدل شد و نویسندگانی چون چارلز دیکنز[۲]، جورج الیوت[۳]، و متیو آرنولد[۴] به آن پرداختند. گرچه دخترانی که عموماً فقیر و ناآگاه بهشمار میآمدند، برای کتمان آبستنی نامشروع، نوزادانشان را در زمان تولد بهقتل میرساندند. نوزادکشیها در بیشتر موارد ناشی از درماندگی بود. این جنایات، اغلب بهدلیل عدم تمایل هیئتهای منصفه به اعدام زنان، بدون مجازات میماند. از طرف دیگر، گزارشهای مبلّغان مذهبی و صاحبمنصبان مستعمراتی، که بهخصوص از آمار بالای نوزادکشی در هند، و چین حکایت میکرد، با خشم و نفرت روبهرو میشد و برای توجیه ادامۀ سلطۀ استعماری انگلستان مورد استفاده قرار میگرفت. به این ترتیب، انگلیسیها میتوانستند ادعا کنند که علاوهبر جان ساکنان، حافظ زندگی کودکان، بهخصوص نوزادان دختر، از بهقتل رسیدنشان هستند. در چین داشتن پسر مهم است، زیرا فقط پسران قادر به حفظ نام خانواده و افتخار نیاکان هستند. ترجیح سنتی پسران سالانه موجب قتل تقریباً ۱۰هزار نوزاد دختر در چین شده است (آمار ۱۹۹۶). علاوهبر این، با ازدیاد سقط جنین دختران نسبت جنسی جمعیت به ۱۳۱ مذکر در مقابل ۱۰۰ مؤنث رسیده است (آمار ۱۹۹۷). این نسبت در جهان ۱۰۵ مذکر در مقابل ۱۰۰ مؤنث است. در مناطق روستایی چین این نسبت حتی بیشتر است. در یک منطقه، نسبت تولد نوزاد زنده مذکر به مؤنث در ۱۹۹۵ به ۳۱۶ در مقابل ۱۰۰ رسید. سیاست هر زوج یک فرزند نیز ترجیح سنتی فرزند مذکر را افزایش داد و احتمال تشخیص جنسیت جنین با اولتراساند اسکن[۵] (که در چین غیرقانونی است) منجر به افزایش سقط جنینهای نوزادان مؤنث شده است. نوزادکشی در هند اکثراً در میان فقرا و اجتماعات روستایی رخ میدهد. دختران بهجهت هزینۀ بالای عروسی و جهیزیه، تحمیل اقتصادی تلقی میشوند، در حالیکه پسران تأمینکنندۀ درآمد و بیمۀ خانواده بهحساب میآیند. رواج روشهای تشخیص جنسیت پیش از تولد، مانند اولتراساند منجر به افزایش سقط جنین مؤنث شده است. در سالهای اخیر، نوزادکشی مؤنث و سقط جنین بهدلیل ترجیح زنان به داشتن خانوادههای کوچکتر افزایش یافته است. در هندوستان نسبت زن به مرد ۹۳ به ۱۰۰ است، اما در بعضی مناطق این نسبت کمتر از ۸۵ زن در مقابل ۱۰۰ مرد است. تحقیقات انجامشده در بیمارستان بمبئی (مومبای)[۶] در ۱۹۹۵ نشان داد که دربرابر هر سقط جنین مذکر ۱۰۰۰ سقط جنین مؤنث انجام گرفته بود.