گرزم

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

گَرزَم

(یا: کرزم، قَرزْم، کردم) در شاهنامۀ فردوسی دو تن بدین‌نام خوانده شده‌اند؛ ۱. دلاوری ایرانی، از خویشان یا ندیمان گشتاسب. گرزم که بدخواه اسفندیار بود، از این‌رو به گُشتاسب گفت که اسفندیار را اندیشۀ برانداختن پدر در سر است. گشتاسب نیز بفرمود تا اسفندیار را در گُنبَدان‌دژ به بند کشند، اما، درپی عقب‌نشینی لشکریان گشتاسب در کارزار با اَرجاسپ، هنگامی که گشتاسب، با پیشگویی جاماسپ، فرزند را به یاری خواند، اسفندیار چون بر فراز کشتۀ گرزم رسید، به زاری بر او گریست. در اَوِستا، به خلاف شاهنامه، از گرزم به‌نیکی یاد می‌شود؛ ۲. پهلوانی تورانی، که در نبرد هفت‌دلاوران به فرماندهی رستم، با گُرگین میلاد او را با نیزه‌ای بر خاک افکند؛ اما گیو بر وی خروشید و کمربند او را گرفت و از جای کند و با خنجر به دو نیم کرد.