داستان نویسی در ایران

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۲۳ توسط DaneshGostar (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - '00-->\' به '00-->')
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

داستان‌نویسی در ایران

با وجود غنای سنّت قصه‌گویی منظوم و منثور در ادبیات کلاسیک ایران، از عمر داستان‌نویسیِ نوین این سرزمین، بیش از صد سال نمی‌گذرد. پیدایش رمان در ایران، همزاد تجدد و بحران فکریِ ناشی از برخورد جلوه‌های تجدد با سنت است. این برخورد، که از دورۀ صفویه امکان بروز یافته بود، در سال‌هایی که به انقلاب مشروطیت (۱۲۸۵ش) انجامید موجد بحرانی عمیق در جامعۀ ایران شد. بحران‌ْ سیاست، فرهنگ و ادبیات را فراگرفت و از درون آن منورالفکرانی سر برآوردند که اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه داشتند و برای بیان عقاید خود از شکل‌های تازۀ ادبی، مثل رمان و نمایش‌نامه، بهره می‌بردند. در تغییر ذوق و سلیقۀ ادبی، و پدیدآمدن نخستین رمان‌واره‌های جدید فارسی، تلاش‌های روشنگران ایرانیِ خارج از کشور، مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم‌خان، زین‌العابدین مراغه‌ای، عبدالرحیم طالبوف و میرزا حبیب اصفهانی، و مترجمان تأثیرگذار بود. چاره‌اندیشی‌های رجال اصلاح‌طلب قاجار پس از شکست ایرانیان در جنگ با روس‌ها، اعزام محصل به اروپا، تأسیس مدارس جدید و ایجاد نهادی برای ترجمۀ کتاب‌های نظامی، علمی‌، تاریخی و ادبی را در پی داشت. بعضی از محصلان اعزامی، مثل میرزا صالح شیرازی، با سفرنامه‌هایی که پس از بازگشت به وطن نوشتند، نقش مهمی در آشنایی ایرانیان با پیشرفت‌های فرنگ ایفا کردند. آنان، همچون گروهی از منشیان درباری مثل میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام و فاضل‌خان گروسی، نخستین گام‌ها را در راه ساده‌نویسی برداشتند. سفرنامه‌نویسان با نثری صمیمانه تجربه‌های شخصی خود را شرح دادند و امکان مقایسه میان پیشرفت جهان متجدد و عقب‌ماندگیِ ایران را فراهم ساختند. استقبال از سفرنامه‌نویسی، نویسندگان پیشرویی چون مراغه‌ای (۱۲۱۸ـ۱۲۹۰ش) و طالبوف (۱۲۱۳ـ۱۲۸۹ش) را بر آن داشت تا نخستین رمان‌واره‌های جدید فارسی ـ سیاحت‌نامۀ ابراهیم‌بیک (۱۲۷۴) و مسالک‌المحسنین (۱۲۸۴) ـ را در قالب سفرنامۀ تخیلی بنویسند. قهرمان داستان‌های آنان نیز مثل نویسندۀ سفرنامه‌های واقعی، از فرنگ به وطن بازمی‌گردد، در پهنۀ جامعه به گشت‌وگذار می‌پردازد و با تکیه بر تجارب اقامت خود در اروپا، اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران را به باد انتقاد می‌گیرد. در دورۀ مشروطیت، روزنامه‌نگاری و نوشته‌شدن مطالبی چون چرند پرند از علی‌اکبر دهخدا (۱۲۵۸ـ۱۳۳۵)، و ترجمۀ نمایش‌نامه‌های آخوندزاده (۱۱۹۱ـ۱۲۵۷ش)، یا ترجمۀ میرزا حبیب اصفهانی (۱۲۱۲ـ۱۲۷۲ش) از سرگذشت حاجی بابای اصفهانی (۱۲۸۴) اثر جیمز موریه، تأثیر مهمی در شکل‌گیری نثر روایتیِ معاصر داشت. نخستین رمان‌نویسان، هم از شگردهای رواییِ سنت ادبی فارسی بهره بردند و هم از ترجمۀ رمان‌های حادثه‌ای ـ تاریخیِ غربی، مثل رمان‌های الکساندر دوما. ترجمه الگوهای تازه‌ای پیشِ روی نویسندگان ایرانی نهاد تا نوشته‌های خود را براساس آن‌ها بنا کنند. در سال‌های پس از مشروطیت، با فرونشستن شور و شوق‌های انقلابی و آشکارشدن ناملایمات ناشی از جنگ جهانی اول، رمان تاریخی جای رمان‌های سفرنامه‌ایِ عصر مشروطه را گرفت. نویسندگان این آثار از تاریخ به‌عنوان زمینه‌ای برای حوادث مهیج یا ماجراهای عاشقانۀ قهرمانان خود استفاده کردند. منتقدان نگارش این رمان‌ها را نشانه‌ای از یأس حاصل از آشفتگی اوضاع و جست‌وجوی منجی‌ای پرقدرتر می‌دانند. گروهی نیز بر این باورند که رمان تاریخی تلاشی مثبت از سوی روشنفکران برای احیای هویت ملی ایرانیان در دورۀ شکست انقلاب مشروطه است. اولین رمان تاریخی ایران، شمس و طغرا (۱۲۸۷) نوشتۀ محمدباقر میرزا خسروی (۱۲۲۶ـ۱۲۹۸) به‌دلیل دقت در جزئیات تاریخی و تبحر در توصیف شخصیت‌ها و صحنه‌ها، نقطۀ عطفی در ادبیات معاصر به‌شمار می‌آید. موسی نثری (۱۲۶۰ـ۱۳۳۲) در عشق و سلطنت (۱۲۹۵)، حسین بدیع (۱۲۵۱ـ۱۳۱۶) در داستان باستان (۱۲۹۹) و عبدالحسین صنعتی‌زادۀ کرمانی (۱۲۷۵ـ۱۳۵۲) در دام‌گستران یا انتقام‌خواهان مزدک (۱۲۹۹ و ۱۳۰۴) به‌دلیل الهام‌گرفتن از دوران پیش از اسلام، از شمس و طغرا (که مربوط به دورۀ حکمرانی مغولان در فارس است) فاصله می‌گیرند. تا ۱۳۲۰ش، نویسندگان متعددی به نوشتن رمان تاریخی روی آوردند که می‌توان حیدرعلی کمالی، رحیم‌زادۀ صفوی، رکن‌زادۀ آدمیت، زین‌العابدین مؤتمن و ش. پرتو را از میان آن‌ها نام برد. در آستانۀ ۱۳۰۰ش و دورۀ رونق رمان تاریخی، مرتضی مشفق کاظمی (۱۲۸۱ـ۱۳۵۶) با انتشار تهران مخوف (۱۳۰۳) نوشتن رمان دربارۀ زندگی شهری را آغاز کرد. دنباله‌روهای او، عباس خلیلی، محمد حجازی، محمد مسعود و جهانگیر جلیلی، شخصیت‌های آثار خود را از میان زنان تیره‌روز و کارمندان برمی‌گزیدند. ماجراهای غمگینانۀ رمانتیکی که این شخصیت‌ها از سر می‌گذرانند، نشانه‌ای از دشواری‌های گذار جامعه‌ای عقب‌مانده به جامعه‌ای امروزی است. در همین دوره، داستان کوتاه نیز پا به عرصۀ وجود نهاد. سید محمدعلی جمالزاده (۱۲۷۱ـ۱۳۷۶) نخستین مجموعۀ داستان کوتاه جدید فارسی را با نام یکی بود و یکی نبود (۱۳۰۰) منتشر کرد. او موفق به ارائۀ مضامین بومی در قالبی اروپایی شد، و درپیِ دهخدا و میرزا حبیب، نثر واقع‌گرا و طنزآمیز خود را از واژگان عامیانه سرشار کرد. سبک جمالزاده در کار صادق هدایت (۱۲۸۱ـ۱۳۳۰) به اوج رسید. هدایت زندگی مردم عادی را به‌همان خوبی ترسیم کرد که آشفتگیِ ذهنی روشنفکران هراسان از استبدادِ عصر رضاشاه را. رمان مدرن او، بوف کور (۱۳۱۵)، اثر سرنوشت‌سازی در تاریخ ادبیات معاصر به‌شمار می‌آید و کتاب‌ها و مقالات متعدد راجع به آن نوشته شده است. در سال‌های پس از ۱۳۲۰ش، سقوط رضاشاه و بازشدن فضای سیاسی و فرهنگی، سبب پیدایش مجلاتی چون سخن و رونق فعالیت‌های ادبی می‌شود. از سوی دیگر، با افزایش مجلات هفتگی، پاورقی‌نویسی شکوفاترین دورۀ خود را طی می‌کند؛ و نویسندگانی چون حسینقلی مستعان (۱۲۸۳ـ۱۳۶۲)، ابراهیم مدرسی (۱۲۹۷ـ۱۳۶۸) و حسین مسرور (۱۲۶۷ـ۱۳۴۷) بهترین آثار خود را می‌نویسند. جمالزاده، در این دوره، بسیار پرکار است و آثاری چون راه آب‌نامه و سَروتَه یک کرباس را پدید می‌آورد. بزرگ علوی (۱۲۸۲ـ۱۳۷۵)، که کار ادبی خود را در دورۀ پیش شروع کرده بود، با انتشار رمان چشمهایش (۱۳۳۱) به نقطۀ اوج خلاقیت ادبی خود می‌رسد. او، همچنین، در برگزاری نخستین کنگرۀ نویسندگان (۱۳۲۵) ـ با همکاری انجمن فرهنگی ایران و شوروی ـ نقش مهمی دارد. بیشتر نویسندگان جوان به نوشتن داستان کوتاه روی می‌آورند. چهره‌های اصلی این نسل تازه صادق چوبک (۱۲۹۵ـ۱۳۷۷)، جلال آل احمد (۱۳۰۲ـ۱۳۴۸) و ابراهیم گلستان (۱۳۰۱ـ ) هستند. اینان، متأثر از ادبیات امریکا، بیش از نویسندگان پیشین، به قالب داستان‌های خود توجه می‌کنند و به جست‌وجوی زبان و شکل‌های تازۀ روایی برای بیان مفاهیم مورد نظرشان می‌روند. از این پس، کمیّت و کیفیت داستان کوتاه، به‌وضوح، بالا می‌رود؛ به‌طوری‌که می‌توان بهترین نمونه‌های داستان کوتاه فارسی را در آثار بهرام صادقی (۱۳۱۵ـ۱۳۶۳)، غلامحسین ساعدی (۱۳۱۴ـ۱۳۶۴) و هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶ـ۱۳۷۹) یافت. این روند در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ تداوم می‌یابد. رمان‌ها و مجموعۀ داستان‌های متنوعی منتشر می‌شود. توجه به فرهنگ‌ها و سنن بومی، نوعی ادبیات روستایی و اقلیمی پدید می‌آورد که مهم‌ترین نمایندگان آن صمد بهرنگی (۱۳۱۸ـ۱۳۴۷)، محمود دولت‌آبادی (۱۳۱۹ـ ) و علی اشرف درویشیان (۱۳۲۰ـ ) هستند. همچنین می‌توان به شکل‌گیری جریان داستان‌نویسی زنان اشاره کرد؛ آثار نویسندگانی چون سیمین دانشور، مهشید امیرشاهی، گلی ترقی، غزاله علیزاده و شهرنوش پارسی‌پور، نشان‌دهندۀ قریحۀ هنری آنان در قصه‌گویی است. شکوفایی رمان در آثاری چون مدیر مدرسه (۱۳۳۷) اثر آل احمد، شوهر آهو خانم (۱۳۴۰) نوشتۀ علی‌محمد افغانی (۱۳۰۴ـ )، سووشون (۱۳۴۸) از سیمین دانشور، همسایه‌ها (۱۳۵۳) اثر احمد محمود (۱۳۱۰ـ۱۳۸۱) و شازده احتجاب (۱۳۴۷) گلشیری نمود می‌یابد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش، با تغییر ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، وضعیت ادبی نیز دگرگون می‌شود. عوض‌شدن نگرش نسلی که از آتش انقلاب و جنگ، و تبعات سیاسی و اقتصادی آن‌ها گذشته است باعث تغییر حساسیت‌ها و ذوق‌ورزی‌های ادبی می‌شود. نویسندگان، ضمن ریشه‌داشتن در سنت داستان‌نویسی ایران، صناعت‌های تازۀ نگارش را می‌آزمایند و به نوع‌های ادبی جدیدی، مثل رئالیسم جادویی و ادبیات جنگ، می‌پردازند. توجه بیشتر به مسائل شکل (form) و زبان، و پدید آوردن آثار تجربی، عمده‌ترین مشغله‌های ذهنی نویسندگان جوان‌تر را تشکیل می‌دهد. برخی از نویسندگان گذشته به قلۀ آفرینش هنریِ خود می‌رسند، مثل دولت‌آبادی با نوشتن جای خالی سلوچ (۱۳۵۸) و کلیدر (۱۳۶۳)، یا اسماعیل فصیح (۱۳۱۳ـ ) با رمان‌های متعدد از زندگی شهری مثل زمستان ۶۲ (۱۳۶۶) و احمد محمود که نخستین رمان جنگ، زمین سوخته (۱۳۶۱)، و چند رمان دیگر می‌نویسد. داستان‌نویسی زنان دستاوردهای چشمگیری دارد مثل خاطره‌های پراکنده (۱۳۷۲) اثر ترقی (۱۳۱۸ـ )، طوبا و معنای شب (۱۳۶۷) از پارسی‌پور (۱۳۲۴ـ )، خانۀ ادریسی‌ها (۱۳۷۱) از علیزاده (۱۳۲۵ـ۱۳۷۵) و اهل غرق (۱۳۶۸) منیرو روانی‌پور (۱۳۳۳ـ ). پس از انقلاب، نویسندگان مخاطبان خود را عمدتاً در میان دانشجویان و روشنفکران جست‌وجو می‌کردند، اما از آن پس، گروه‌های اجتماعی گوناگون به رمان‌خواندن روی آوردند؛ گروهی برای سرگرم‌شدن رمان می‌خواندند و گروهی می‌خواستند به‌واسطۀ رمان به ادراک تازه‌ای دربارۀ خود و جامعه برسند. بسیاری از نویسندگان زن در پاسخ‌گویی به نیاز مخاطبان جدید، به نوشتن داستان‌های جامعه‌پسند روی آوردند. یکی از آنان، فتانه حاج سید جوادی به‌دلیل مضمون جسورانه و فضاسازیِ در یادماندنیِ رمانش، بامداد خمار (۱۳۷۴)، شهرت بسیار یافت. بسیاری از نویسندگان دربارۀ جنگ و پیامدهای آن نوشتند، مثل محسن مخملباف، علی مؤذنی، محمدرضا کاتب و حسن بنی عامری؛ و بسیاری که مهاجرت کرده بودند، در اروپا و امریکا، ادبیات مهاجرت را پدید آوردند، مثل رضا دانشور، رضا قاسمی و نسیم خاکسار. گرایش‌های ادبیِ متنوعِ نویسندگان جوانی که در این دوره بالیدند حکایت از چیرگیِ تکثرگراییِ مضمونی ـ شکلی بر فرهنگ و ادبیات دارند. مجموعۀ داستان‌ها و رمان‌های امیرحسن چهل‌تن، عباس معروفی، اصغر عبداللهی، جعفر مدرس صادقی، محمد محمدعلی، رضا جولایی و شهریار مندنی‌پور و دیگران، جلوه‌هایی از تنوع فرهنگیِ این دوره را بازتاب می‌دهند. اصولاً پیروزی انقلاب اسلامی و به‌ویژه جنگ تحمیلی به داستان‌نویسی در ایران مشخصۀ تازه‌ای بخشید و «ادبیات انقلاب اسلامی» و «ادبیات جنگ» را پدید آورد. در سال ۱۳۵۸ «حوزۀ اندیشه و هنر اسلامی» تشکیل شد که بر نقش دین در هنر و ادبیات تأکید داشت و باعث شد داستان‌نویسان تازه‌ای تربیت شوند. در ۱۳۷۲ نخستین سمینار بررسی رمان جنگ برگزار گردید و حوزۀ هنری ضمن تأسیس دفتر ویژه ادبیات انقلاب اسلامی، مجلۀ ادبیات داستانی را تأسیس کرد که جانشین جُنگ سوره شد. ازجمله داستان‌نویسان در این حوزه سید مهدی شجاعی، قاسمعلی فراست و فیروز زنوزی جلالی هستند. ادبیات انقلاب اسلامی در آثاری چون کتاب ادب مقاومت و فرهنگ جبهه نوشتۀ علیرضا کمره‌ای و کتاب نیم‌نگاهی به هشت سال قصه جنگ از رضا رهگذر بررسی شده است.