عرض
عَرَض
(در برابر جوهر و تقریباً معادل صفت) در اصطلاح منطق ماهیتی که چون در وجود آید، نه قائم به خود که وابسته به امر دیگری است که از آن به محلّ و موضوع تعبیر میشود. عَرَض بهنظر ارسطو و نیز از دیدگاه حکمای مشّایی نُه قسم است: ۱. کمّ (کمیّت)؛ ۲. کیف (کیفیت)؛ ۳. وضع؛ ۴. اَین (مکان) ۵. مَتی (زمان)؛ ۶. مِلک؛ ۷. اضافه؛ ۸. فعل (= اَنْ یَفْعَل)؛ ۹. انفعال (= اَنْ یَنْفَعِل). از اعراض نُه گانه با مقولۀ جوهر به مقولات عشر تعبیر میشود. غیر از این طبقهبندی، عَرَض از جهات دیگر نیز تقسیم و طبقهبندی میشود: الف. از جهت بداهت نسبت به موضوع که دو گونه است: ۱. بَیِّن (آشکار و روشن)، یعنی عرضی که وجود آن نسبت به موضوع بدیهی و بینیاز از اثبات است، مثل فرد بودن نسبت به اعداد فرد؛ ۲. غیر بیّن (عکس بیّن)؛ ب. از جهت درون یا بیرونِ موضوع بودن دو گونه است: ۱. عرض ذاتی که ذاتی معروض است، مثل زوج و فرد بودن نسبت به عدد زوج و عدد فرد؛ ۲. عَرض خارجی یا غیر ذاتی که از آن به عرض غریب نیز تعبیر میشود؛ ج. از جهت جداییپذیری و جداییناپذیری از موضوع دو گونه است: ۱. عَرَضِ لازم که جدایی آن از معروض محال است، مثلِ جداییناپذیری زوجیت از عدد زوج؛ ۲. عَرَضِ مفارق که از موضوع خود جدا میشود، مانند بیماری و خنده نسبت به انسان؛ د. از جهت اختصاصداشتن به افراد یک کلی یا چند کلی دوگونه است: ۱. عَرَض خاص که به یک کلی اختصاص دارد، مثل خنده نسبت به انسان؛ ۲. عَرَض عام که مشترک است بین چند کلی، مثل سفیدی و سیاهی.