عقلای مجانین
عُقلای مجانین
(یا: خردمندان دیوانه) کسانی که رفتارشان مانند دیوانگان و برخلاف آداب اجتماع و احکام شریعت بود، اما سخنان اندیشمندانهای بر زبان میراندند. اینان فرزانگانی بودند دیوانهنما که آن جنبه از عقل را که کارهای روزمره به مدد آن انجام میگیرد (عقل معاش)، از دست میدادند. لقب عقلای مجانین را صوفیان بر اینان نهادند و در آثار بسيار بهکار رفته است. احتمالاً این لقب در اواخر قرن ۲ق پدید آمده، چراکه در قرن ۴ق رواج داشته است. از نگاه عارفان و صوفیان، عقلای مجانین از مجذوبیان و اولیاءالله بودهاند و فرزانگیِ اینان را حقیقی و دیوانگیشان را مجازی میدانستند. تنها ویژگی عقلای مجانین که نکوهیده میشد، بهجانیاوردن تکالیف شرعی بود که آن را هم به حساب دیوانگی آنان میگذاشتند. برخی از آنها صوفی و از مشایخ بزرگ صوفیه بودند که در مرحلهای از سلوک، بهویژه براثر زهد بیش از اندازه، دیوانه میشدند. در اصطلاح، عقلای مجانین را «مرفوعالقلم» نیز خواندهاند، یعنی قلم از آنها برداشته شده است و فرشتگان گناهان آنان را نخواهند نوشت. خُردهگیری از کار خلقت و بیعدالتیهای اجتماعی، درونمایۀ اصلی سخنان عقلای مجانین است، و این پوشش حربۀ مناسبی برای اعتراض و انتقاد بیپرده از قدرتمندان، امرای ستمپیشه، فقیهان ریاکار و جامعۀ بستۀ روزگار خود بوده است. البته مغایرت رفتار معترضانۀ عقلای مجانین، با حالت رضا و تسلیم در صوفیان، بیانگر صوفی نبودن اغلب آنان است. مهمترین و قدیمیترین کتاب دربارۀ عقلای مجانین، کتاب العقلاءالمجانین یا اخبارالعقلاء المجانین تألیف ابوالقاسم حسن بن محمد نیشابوری ( ـ۴۰۶ق) به عربی است. داستان دیوانگیهای عقلای مجانین بیش از همه در آثار عطار نیشابوری، ازجمله مثنویهای مصیبتنامه، الهینامه، منطقالطیر و اسرارنامه آمده است. گروهی از عقلای مجانین نیز با فتیان (جوانمردان)، شطاران و ملامتیان بستگی داشتند. ابووهیب بهلول بن عمرو الصیرفی، معروف به بهلول، عُلَیّان، دوست بهلول، مجنون (قیس بن معاذ)، لقمان سرخسی، شیخ محمد معشوق طوسی، دیوانۀ لایخوار در غزنه ازجمله مشهورترین عقلای مجانیناند. در غرب دیوانگان مقدس مسیحی و کلبیان، مانند دیوجانس (دیوژن)، احوالی چون عقلای مجانین داشتند، اما آنان را بیشتر باید با ملامتیان مقایسه کرد.