بست نشینی
بَستنشینی
(یا: تحصن) پناهگرفتن و اقامت موقت در مکانهای امن و مقدس برای پناهجویان از هر گروه و صنف، ازجمله مجرمان و متهمان برای فرار از مجازات و دیگر گروهها برای دادخواهی، تظلم و احقاق حقوق ازدسترفته. پیشینۀ سنت بستنشینی در ایران چندان روشن نیست. شاید با اندکی اغماض در معنی بستنشینی بتوان نوانخانه در عهد ساسانیان را نوعی بست بهشمار آورد، چنانکه ظاهراً در گذشته آتشکدهها و معابد نیز این کارکرد را داشتهاند. در صدر اسلام نیز پس از فتح مکه، پیامبر اسلام (ص) مسجدالحرام و خانۀ ابوسفیان را نوعی مکان امن اعلام کرد. اما بست و بستنشینی به مفهوم گستردهتر آن در ایران از دورۀ صفویه رواج یافت و در دورۀ قاجاریه به اوج خود رسید. مکانهای مقدس و مذهبی ازجمله بارگاه امامان شیعه و امامزادهها، مسجدها و تکیهها، خانقاهها، رباطها و زاویهها، منازل علما، سرطویلۀ شاهان، سفارتخانهها، صحن مجلس و حتی تلگرافخانهها از محلهایی بودهاند که بستنشینان به آنها پناه میبردند. توپ مروارید هم زمانی از محلهای مهم بستنشینی در تهران بوده است. در طی تاریخ، بهویژه در دورۀ قاجاریه، وقایع تاریخی بسیاری روی داده که در سرنوشت شخص یا اشخاص بستنشین و یا جامعه تأثیرگذار بوده است. مهمترین بستنشینیها آنهایی بودند که مستقیم یا غیر مستقیم به مسائل سیاسی ارتباط داشتند. بستنشینی در ۱۲۶۶ق رسماً از سوی امیرکبیر ملغی اعلام شد و تا زمان مرگ او منع قانونی داشت. بزرگترین بستنشینی در تاریخ ایران در دورۀ مشروطیت، در مخالفت با مظفرالدینشاه قاجار و درخواست عدالتخانه، روی داد که در آن گروهها و اصناف مختلف بهمدت یکماه در قم و سپس حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند (۱۳۲۳ق). اگرچه بستنشینی مشمول قانون مدونی نبوده است، اما با گذشت زمان و عواملی چون اعتقادات مذهبی، باورهای عامه و برخی فشارهای داخلی و خارجی، بستنشینی و حفظ حرمت و امنیت آن رفتهرفته در میان مردم بهصورت عرف درآمده و بستشکنی عملی غیر اخلاقی و حتی غیر قانونی قلمداد شده است. سرانجام با وضع قوانین مدنی و جزایی، بستنشینی جای خود را به دادخواهی در دادگاهها و برخی مظاهر مانند پناهندگی، تحتالحمایگی و تحصن (در سفارتخانهها، خبرگزاریها، دفاتر سازمان ملل، صحن مجلس، دانشگاهها، میادین بزرگ، پارکها) داده است.