تجلی
تجلّی
در لغت بهمعنی ظهور و جلوهکردن و در اصطلاح عرفانی به دو معنی معرفتشناختی و هستیشناختی کاربرد دارد. در معنی معرفتشناختی عبارت است از جلوهگرشدن حقیقت در آینۀ دل آدمی، و در معنای هستیشناختی (یا جهانشناختی) جلوهگرشدن حقیقت در آینۀ جهان. تا قرن هفتم بیشتر معنای معرفتشناختی تجلی مورد استفاده قرار میگرفت، اما پس از ظهور ابن عربی، که عرفان را رنگ فلسفی و هستیشناختی داد، تجلّی در معنای هستیشناختی آن کاربرد پیدا کرد به گونهای که از آن پس جزو اساسیترین مفاهیم عرفان نظری قرار گرفت. تجلّی در معنای معرفتشناختی را حاصل دو چیز دانستهاند: نخست تزکیه روح و تصفیۀ دل از زنگار گناهان و آثار سوء خودخواهیها و خودبینیها؛ دوم جذبه و کشش از سوی معبود و محبوب. در این مقام، تجلی مراتبی دارد که هرچه بر پاکی و صفای نفس آدمی و مراتب معنوی او افزوده شود، درجات بالاتری از تجلی را دریافت میکند. در معنای هستیشناختی، تجلّی عبارت است از جلوهگرشدن ذات و صفات حقتعالی در جلوهگاه هستی. در جریان این جلوهگریِ پایانناپذیر، مجموعۀ موجودات جهان پدیدار میشوند. این امر، از دیدگاه ابن عربی، شامل دو مرحلۀ علمی و عینی است و به همین دلیل از دو تجلّی سخن به میان میآید: تجلی اوّل یا فیض اقدس، تجلی ثانی یا فیض مقدّس. نتیجۀ تجلّی اول که تجلّی ذاتی است، پیدایش موجودات در علم خداوند با استعدادهای ویژۀ آنهاست که در اصطلاح ابن عربی به اعیان ثابته تعبیر میشوند. در تجلّی دوم، که تجلّی اسمائی است، موجودات با استعدادهای ویژۀ خود از مرحلۀ علم به مرحلۀ عین یا جهان خارج (اعم از مادی یا غیرمادی) قدم میگذارند و اعیان ثابته در عالم خارج ظهور پیدا میکنند. در مکتب ابن عربی، خلقت همان تجلّی دایمی و لایزال است که خود را در صورتهای نامتناهی آشکار میسازد. البته تجلّی در اصل یکی بیش نیست و بیشماری آن برخاسته از استعدادها و قابلیتهای بیشمار موجودات است که در هر لحظه فانی و بازآفرینی میشوند و آفرینش مدام جهان متحقق میشود. نیز ← اعیان_ثابته