تصریع
تَصریع
(در لغت به معنی به زمینافکندن) در اصطلاح بدیع، همقافیهبودن هر دو مصرع، مانند بیتهای اول غزل و قصیده و یا همۀ بیتهای مثنوی: زلیخا چو گشت از مِی عشق مست/به دامان یوسف درآویخت دست (سعدی). اصطلاح تصریع در دو معنی دیگر نیز بهکار میرود: الف. آنکه در مصرع فردِ بیت دوم و شاید چند بیت بعدی غزل یا قصیده نیز قافیه آورده شود: کاش کان دلبر عیار که من کشتۀ اویم/بار دیگر بگذشتی که کند زنده به بویم/ترک من گفت و به ترکش نتوانم که بگویم/چه کنم نیست دلی چون دل او زآهن و رویم (سعدی) ب. در تعریف دیگر، تصریع، به اعتبار معنای مصرعها، بر چند نوع است: ۱. تصریع کامل، که هر مصرع معنایی کامل داشته باشد: نکوهش مکن چرخ نیلوفری را/برون کن ز سر باد خیرهسری را (ناصر خسرو) ۲. تصریع مربوط، که مصرع اول، برای رساندن مقصود، نیازمند مصرع دوم نباشد: مکُش مورکی را که روزیکش است/که او نیز جان دارد و جان خوش است (فردوسی) ۳. تصریع عکس، که بتوان مصرعها را جابهجا کرد: بدگهر را علم و فن آموختن/دادن تیغ است دست راهزن (مولوی) ۴. تصریع ناقص، که معنای مصرع اول ناقص است و نیازمند مصرع دوم: همای اوج سعادت به دام ما افتد/اگر تو را گذری بر مقام ما افتد (حافظ) ۵. تصریع مکرّر، که دو کلمۀ قافیه در هر دو مصرع یکی باشند، اما به دو معنی: کسی گیرد آرام دل در کنار/که از صحبت خلق گیرد کنار (سعدی) که «کنار» اولی به معنی آغوش و دومی به معنی «گوشه» است. این نوع تصریع از عیوب قافیه است. بیتی که در آن تصریع صورت گرفته باشد مُصَرَّع گویند.