تاویل
تأویل (interpretation)
بهطور کلی عبارت است از معنابخشیدن به چیزی از دیدگاه شخصی. مغز ما از حواسمان اطلاعات خام میگیرد و به کمک تجربههای پیشین به آنها معنا میبخشد. زبان غالباً به تفسیر و تعبیری خاص نیازمند است، بهویژه اگر مبهم و دوپهلو باشد. بنابراین تأویل در ادبیات ضرورت و اهمیت بیشتری پیدا میکند زیرا ما با معانی متعدد روبهرو میشویم. نویسندگان قصه، شعر و نمایشنامه برای این زبان ادبی را برمیگزینند که در آن هر مقولۀ مهمی دستکم دو روی معتبر دارد و در یک صحیح یا غلط ساده خلاصه نمیشود. از اینرو ما با خواندن و تعبیرکردن در ادبیات با پیچیدهترین رموز زندگی انسان ـ عشق، نفرت، مرگ، کشاکشهای میان فرد و جامعه، و مانند آنها ـ مواجه میشویم و بنابر متنی که پیشرو داریم واکنشهای متفاوتی درخصوص مقولهای خاص خواهیم داشت. زیرا تعبیر ما از اثر ادبی در بستری صورت میگیرد که هم واکنش خود ما از فطرت انسانی، و هم دادههای نویسنده دربارۀ آن را شامل میشود. پس تعبیر در ادبیات عملی اجتماعی است به این علت که ما تجربههای خود و دیگران را در آن دخالت میدهیم. تأویل یا تعبیر در معنای خاصتر با هرمنوتیک[۱] مترادف میشود. هرچند این امر در تمدن غرب ریشههای کلاسیک و یهودی دارد اما پدر هرمنوتیک امروزی یا علم تأویل را فریدریش شلایرماخر[۲] (۱۷۶۸ـ۱۸۳۴)، متکلم و فیلسوف آلمانی، میدانند. اساس هرمنوتیک را این نظر تشکیل میدهد که چون متون مذهبی در بسترهایی تاریخی و فرهنگی تألیف شدهاند که دیگر وجود ندارند، صرفِ خواندن آنها کافی نیست و به تأویل آنها نیاز است. از اینرو خواندن و تأویل را لازم و ملزوم میداند. نیز ← هرمنوتیک