اینوئیت
اینوئیت (Inuit)
(یا: اینوک[۱]، بهمعنی «یک انسان» یا «مردم»؛ یا به طعنۀ سرخپوستان امریکایی: اسکیمو[۲]، بهمعنی «خورندۀ گوشت خام») قومی ساکن قطب شمال در مناطق ساحلی آلاسکا، جزایر شرقی منطقۀ قطبی کانادا، لابرادور[۳] و سواحل بدون یخ گرینلند. این منطقه تا دورههای متأخّر از لحاظ فرهنگی از انسجام نظرگیری برخوردار بود. فرهنگ سنّتی اینوئیتها بر پایۀ صید ماهی، پستانداران دریایی و شکار حیوانات زمینی برای تأمین غذا، گرما، روشنایی، لباس، ابزار و مسکن قرار داشت. شمار کلّ اینوئیتها ۱۲۵هزار نفر است (۱۹۹۳). زبان اینوئیتها موسوم به اینوپیاک[۴] با گویشهای متفاوت از پوینت بَرو[۵] در آلاسکا تا گرینلند تکلّم میشود. این زبان به خطی هجانگاری نوشته میشود که یکی از گروههای مبلّغ مذهبی قرن ۱۹ ابداع کرد. اینوئیتها سابقاً کوچنده بودند، اما امروز تقریباً همۀ آنها در مسکنهای دایمی زندگی میکنند. قوم اینوئیت در حدود ۴هزار سال پیش از سیبری به شمال امریکا مهاجرت کرد. مردمِ فرهنگ توله[۶]، که نیاکان اینوئیتهای امروزی بهشمار میآیند در حدود هزار سال قبل، از شمال آلاسکا مهاجرت کردند، ساکنان پیشین را از آنجا راندند و به گرینلند رسیدند. در قرون ۱۸ و ۱۹، تماس با کشتیهای شکار نهنگ و آمادهسازی بالنها، و نیز تماس بازرگانان و مبلّغان مذهبی، به آنها امکان داد که صاحب قایقهای چوبی، سلاحهای گرم و ابزارهای آهنی شوند و مواد غذایی چون چای، آرد و شکر بهدست آورند و درنتیجه رابطۀ خود را با محیط زیست تغییر دهند. سلاحهای گرم، شیوههای شکار آنها را دگرگون کرد و شکار جانوران برای خز و تجارت برایشان به یک منبع بزرگ درآمد بدل شد. بسیاری از اینوئیتها در نزدیکی نقاط تجارت ساکن شدند تا بتوانند کارهای مزدبری بیابند و از این راه آذوقه، مهمات و قایق تهیه کنند. در کنار نفوذهای فرهنگی بیگانه، بیماریهای ناشناخته برای اهالی بومی، بهویژه بیماریهای مقاربتی و سل، نیز از راه رسیدند و در اواخر دهۀ ۱۸۰۰ و اوایل قرن ۲۰ ضربات مهلکی به جمعیت آنها وارد آوردند. کاهش شدید گوزنهای کاریبو[۷] و سایر حیوانات، درپی شکار بیش از اندازۀ آنها، نیز به بیماریهای همهگیر متعددی منجر شد که باز هم ضربات خود را بر جمعیتهای بومی وارد کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، خدمات دولت در زمینههای پزشکی، مسکن و آموزش و پرورش موجب شد که اینوئیتها به اسکان رغبت بیشتری بیابند. از نیمۀ قرن ۱۹، شیوههای سنّتی زندگی اینوئیتها روبه انقراض گذاشت و بسیاری از آنها برای زندگی خود به کمکهای دولتی وابسته شدند. کارفرمایان عمدۀ اینوئیتها عبارتاند از شهرداریها، حکومت فدرال، حکومتهای منطقهای و دولتهای ایالتی در زمینههای بهداشت، آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی. اینوئیتها از دیرباز در طول تابستان به گروههای خانوادگی کوچک و پراکنده تقسیم میشدند و به سرزمینهای درونی مهاجرت میکردند و به شکار گوزن کاریبو، پرندگان، ماهیگیری و به گردآوری تخمها میپرداختند؛ و ماهیهایی را که در انتهای کانالهای باریک و رودخانهها و نهرها به دام افتاده بودند، با نیزه شکار میکردند. هر خانوادۀ اینوئیت میتوانست هر روز صدها ماهی صید کند. ماهیها را خشک و ذخیره میکردند تا در زمستان بهمصرف غذایی خود آنها و سگهایشان برسد. در طول ماههای تابستان، اینوئیتها در چادرهای مخروطیشکل از پوست خوک آبی زندگی میکردند که به کمک سنگهای بزرگ بر زمین محکم میشد. هزاران دایره از این سنگهای چادر امروز چشماندازهای این منطقه را نقطهگذاری کرده است. آنها در زمستان در مسکنهای کوچک گرد هم جمع میشدند و در مسکنهای اساسیتری زندگی میکردند که از سنگ و گِل ساخته شده و با خزه و برف پوشیده میشد و در زمین فرو برده میشد تا گرما را بیشتر در خود حفظ کند. راه ورود به این مسکنها شکل راهرویی دراز را داشت که بلندی آن صرفاً به اندازهای بود که شخص بتواند چهار دست و پا درون آن بخزد. این معبر در حدود بیست سانتیمتر پایینتر از سطح کلبه حفر میشد تا بهصورت یک «تلۀ سرما» عمل کند. برخی از این مسکنهای زمستانی ۴۰ یا ۵۰ نفر را در خود جای میداد. روشنایی و گرما از طریق سوزاندن روغن خوک آبی در چراغهای مسطّح و هلالی از جنس سنگهای صابونی[۸] فراهم میشد. اینوئیتها دارای طیف گستردهای از ابزارهای زندگی بودند، ازجمله ظروفی از جنس سنگ صابونی و مستطیلشکل، چاقوهای نیمدایره برای پوستکندن، کلنگ برای کندن قطعات برف، متّههای خمیده برای سوراخکردن نوک زوبینها، سوزن، قاب چارچوب قایق (کایاک[۹] یا بَلَم). برای شکار بالن، خوک آبی، نهنگ قطبی و گرازماهی، کایاکها و اومیاک[۱۰]های بزرگتر (یعنی قایقهای سربازی که میتوانستند تا بیست نفر را حمل کنند)، زوبینهایی از جنس استخوان، عاج یا شاخ گوزن. لباسهای زمستانی آنها عموماً از پوست گوزن کاریبو یا پوست خوک آبی ساخته میشد و متشکّل بود از یک لایه درونی پشمین با مخزنهای هواکش برای جذب رطوبت ناشی از تعریق، عایقبندی و حفاظت و یک لایۀ بیرونی با خز به طرف بیرون. اینوئیتها با پوشیدن چکمههایی از جنس پوست خوک آبی در تمام طول سال میتوانستند از خود در مقابل سرما به خوبی محافظت کنند. آنان، در هنگام شکار، در ایگلو[۱۱]ها، یعنی خانههای برفی موقّت و کوچک، میزیستند و بارهای خود را در سورتمۀ بزرگی حمل میکردند که سگان آن را میکشیدند. اینوئیتها برای تأمین غذای خود در موارد اضطراری به سگها نیز وابسته بودند. اما امروزه سورتمه، سگها، زوبین، بَلَم و اومیاک جای خود را به موتورسیکلتهای برفپیما، تفنگها و قایقهای موتوری داده است. اینوئیتها بر روی استخوان، عاج و سنگهای صابونی حکاکی میکنند و غالباً تصویر حیوانات، چهرۀ انسان و نقاب را بر آنها نقش میزنند. این حکّاکیها جنبۀ دینی یا جادویی داشتهاند و آنها را بهعنوان طلسم بر بدن آویزان میکردند و یا در مناسک شمنی بهکار میبردند. اینوئیتها بر این باور بودند که اشیای بیجان و پدیدههای طبیعی از روح برخوردارند (جاندارپنداری). اساطیر غنی و پرمایهای در میان این قوم وجود داشت، اما امروز مسیحیت به تمامی، جانشین باورهای قدیمی شده است. در ۱۹۸۹ دولت کانادا پذیرفت که منطقهای در سرزمینهای شمالغربی، که مساحتی در حدود نیمی از کشور فرانسه دارد و نوناووت[۱۲] نامیده میشود، را به ۱۷هزار نفر از اینوئیتهای منطقۀ شرقی قطب واگذار کند. این انتقال شامل حق شکار و حق ماهیگیری نیز میشد؛ اما حق برداشت عوارض در بهرهبرداری از منابع معدنی به منطقۀ کوچکی در آن محدود بود. همچنین پذیرفته شد که بابت صرفنظرکردن اینوئیتها از مناطقی که قبلاً در آنها میزیستند، مبلغی بهصورت نقد بهعنوان خسارت پرداخت شود. تأسیس سرزمین بومزاد در یک همهپرسی منطقهای در ۱۹۹۲ بهتصویب رسید. یک موافقتنامۀ ارضی نهایی در ۱۹۹۳ حق مالکیت بر۱۳۶,۵۳۰ کیلومتر مربع از سرزمین و حقوق معدنی بر ۱۳,۹۹۵ کیلومتر مربع را به اینوئیتها تفویض میکرد. «کنفرانس سراسری قطبی» ۱۹۷۷ با هدف حمایت از منافع اینوئیتها در قطب تشکیل شد. این کنفرانس را سازمان ملل متحد بهمنزلۀ سازمانی غیردولتی در ۱۹۸۳ بهرسمیت شناخت. تحقیقی که در قالب «برنامۀ نظارت و ارزیابی قطب» در ۱۹۹۸ صورت پذیرفت، نشان داد که ۴۸ درصد از زنان اینوئیت مقیم جزیرۀ بافین[۱۳] کانادا درجۀ بالاتری از مادۀ پیسیبی[۱۴]، فلزات سنگین و آفتکش کلوردان[۱۵] نسبت به درجۀ سلامتی استاندارد سازمان بهداشت جهانی دارند. درجۀ آلایندهها در شیر مادر نیز در جنوب کانادا بسیار بالاتر از معیارهای جهانی است. آلایندههای انباشتشده در چرخۀ غذایی نیز در نزد اینوئیتها بسیار بالا است. نیز ← اسکیموها