قرون وسطا

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۲۳ توسط Nazanin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

قرون وسطا (Middle Ages)

يکي از مشهورترين آثار قرون سطي، موزائيک با نقش حضرت مسيح
يکي از مشهورترين آثار قرون سطي، موزائيک با نقش حضرت مسيح
يکي از مشهورترين آثار قرون سطي، موزائيک با نقش حضرت مسيح

اصطلاحی که مورخان اروپایی برای مشخص‌کردن دورۀ میانِ تاریخ باستان و عصر رنسانس[۱] به‌کار می‌برند. این اصطلاح چندان دقیق نیست، ولی غالباً به دورۀ حد فاصل سقوط امپراتوری روم در ۴۷۶م تا سقوط قسطنطنیه[۲] (استانبول) و پایان امپراتوری روم شرقی[۳] در ۱۴۵۳م، و یا کشف امریکا به‌دست کریستف کلمب[۴] در ۱۴۹۲م اطلاق می‌شود. سال‌های بین ۴۷۶م تا ۱۰۰۰م به‌سبب حاکم‌بودن جهل و بی‌قانونی بر اروپا به «قرون تاریک[۵]» معروف است، که همچنین مصادف بود با هجوم قبایل ژرمن[۶] و اسکاندیناویایی به اروپا که موجب تحول زبان و فرهنگ ساکنان این قاره شد.

قرون وسطای علیا. دوران بین ۱۰۶۶م تا ۱۵۰۰م به قرون وسطای علیا[۷] معروف است. این دوران با رشد دولت‌های ملی در اروپا، به‌ویژه انگلستان، اسکاتلند، فرانسه، نروژ، سوئد، مجارستان، و لهستان، و نیز افزایش اقتدار حکومت‌های پادشاهی همراه بود. در قلب اروپا امپراتوری مقدس روم[۸] قرار داشت که از حیث قلمرو شامل کنفدراسیونِ نه چندان منسجمی متشکل از ایالات آلمان، و گاه شمال و مرکز ایتالیا، فرمانروای امپراتوری مقدس روم حامی دنیوی پاپ، پیشوای کلیسای کاتولیک روم، بود، اما هیچ‌گاه نتوانست عملاً بر پادشاهان فرانسه، انگلستان و شبه‌جزیرۀ ایبری[۹] اعمال قدرت کند. بااین‌حال، از دید ممالکِ آن روزگار، همکاری پاپ و امپراتور ضامن ثبات و امنیت بود. مناقشات پاپ و امپراتور بر سر کسب اختیارات تام در قرون ۱۲ و ۱۳م و امتناع پاپ‌ها از تاج‌گذاری امپراتوران موجب بروز دودستگی میان وفاداران آن دو و بی‌ثباتی اوضاع می‌شد. در قرون وسطا، قدرت کلیسای کاتولیک مافوق همۀ قدرت‌ها و پاپِ مقیمِ رم عالی‌ترین مرجع معنوی بود و دین نقشی اساسی در زندگی مردم ایفا می‌کرد. دولت‌ها وقت و هزینۀ فوق‌العاده‌ای صرف ساخت بناهای مذهبی، از کلیساهای محقر محلی تا کلیساهای جامع مجلل، می‌کردند. نظام ارباب و رعیتی[۱۰] نظام اجتماعی و حکومتی غالب بود. بارون‌های بزرگ زمین‌هایی را که از حاکمان هر ایالت می‌گرفتند در اختیار زیردستان خود قرار می‌دادند. در قاعدۀ هرم دهقانان، خرده‌مالکان، و ویلن‌ها[۱۱] قرار داشتند که افراد بی‌زمینی بودند که به کارگری و خدمتکاری اشتغال داشتند. اواخر قرون وسطا شاهد تحولات گسترده‌ای بود. عامل بخشی از این تغییرات شیوع مرگ سیاه[۱۲] (۱۳۴۷ـ۱۳۵۱م) بود؛ طاعون همه‌گیری که موجب ویرانی اروپا و مرگ حدود یک‌سوم جمعیت آن شد. این معضل برای نخستین‌بار باعث کمبود نیروی کار و بروز تورم و نهایتاً به‌سرآمدن عمرِ نظام ارباب و رعیتی شد. بخش دیگر تحولات از افزایش قدرت حاکمان و بروز اختلافات گه‌گاه در درون کلیسا نشأت می‌گرفت. در فاصلۀ ۱۳۰۹ تا ۱۳۷۷م پاپ‌ها از رم به آوینیونِ[۱۳] فرانسه نقل مکان کردند که این مسئله به بروز رقابت میان پاپ‌های رم و پاپ‌های آوینیون انجامید که به «شقاق کبیر[۱۴]» مشهور شد (۱۳۷۸ـ۱۴۱۷م).

دستاوردهای فرهنگی. در این دوران، هرچند تلاش برای ایجاد یک رهبری سیاسی واحد در اروپای غربی به شکست انجامید، اوج اعتلای دستاوردهای بشری و فرهنگی در هنر و معماری رومانسک[۱۵] و گوتیک[۱۶] تجلی یافت و فراگیری علوم اسلامی و همزمان معارف یونان باستان در سرتاسر مناطق تحت‌سلطۀ مسلمانان در اسپانیا و سیسیل رواج یافت.

علم و دین. دانش و معرفت را مسلمانان به اروپا بازگرداندند. حکمت ارسطویی که انسان را موجودی سیاسی و رکن تشکیلات سیاسی می‌دانست با نظر دستگاه پاپی ستیز داشت که قدرت را عطیۀ خداوند به پاپ می‌شمرد و مفاهیم سنتی را به چالش می‌طلبید؛ مفاهیمی که حتی قدیس توماس آکویناس[۱۷]، فیلسوف و متکلم ایتالیایی، معتقد به سازگاری عقل و ایمان هم از مقابله با آن‌ها عاجز ماند.

زبان و ادبیات. زبان بین‌المللی دیپلماسی و علم‌آموزی لاتین بود، گرچه کسانی هم بودند که با بهره‌گیری از زبان‌های محلی به رشد ادبیات قرون‌وسطایی کمک کردند، ازجمله دانته آلیگیری[۱۸] در ایتالیا و جفری چاسر[۱۹] در انگلستان. این دوره همچنین عصر ظهور دانشگاه‌های مهمی نظیر دانشگاه‌های بولونیا، پاریس، آکسفورد، و کیمبریج بود.پایان قرون وسطا. جنگ‌های صلیبی[۲۰] برای آزادسازی ارض مقدس[۲۱] (فلسطین) از دست مسلمانان در واقع نخستین حرکت استعماری اروپای غربی بود که رشد جمعیت نیز بدان تداوم بخشید و این روند تا اوایل دهۀ ۱۳۰۰م ادامه یافت. با این‌حال، زمینه‌های نابودی اروپای قرون وسطا از بطن همین فرهنگِ روبه‌‌رشد سر برآورد. شاهان محلی قدرتی فزاینده گرفتند، حال‌آن‌که امپراتوری مقدس روم پس از مرگ فردریک دوم در ۱۲۵۰م رو به زوال گذاشت. بروز چنین تهدیداتی علیه ساختار اروپای قرون وسطا مصادف شد با وقایعی چون سقوط آخرین پایگاه صلیبیون در ارض مقدس در ۱۲۹۱م، مرگ سیاه، بروز شقاق کبیر در کلیسا، و جنگ دائم، به ویژه جنگ صدساله[۲۲]، بین انگلستان و فرانسه، و جنگ گل‌ها[۲۳] در انگلستان. همه چیز از فروپاشی و زوال حکایت داشت، به گونه‌ای که روزبه‌روز آثار بیشتری با این درون‌مایه نوشته می‌شد. در دهۀ ۱۴۰۰م سردمداران نوزایی در ایتالیا و دسیدریوس اراسموس[۲۴]، دانشور هلندی، در شمال اروپا در جست‌وجوی نظمی نو به دوران باستان رجوع کردند و بدین طریق به شهرت‌یافتن قرون وسطا به عصر ظلمت و تاریک‌اندیشی کمک کردند؛ شهرتی که دستاوردهای سترگ اوایل آن دوره سزاوار آن نبود.

 


  1. Renaissance
  2. Constantinople
  3. Eastern Roman Empire
  4. Columbus
  5. Dark Ages
  6. Germanic
  7. The High Middle
  8. Holy Roman Empire
  9. Iberian Peninsula
  10. feudal system
  11. villeins
  12. Black Death
  13. Avignon
  14. Great Schism
  15. Romanesque
  16. Gothic
  17. St Thomas Aquinas
  18. Dante Alighieri
  19. Geoffrey Chaucer
  20. Crusades
  21. Holy Land
  22. Hundred Years' War
  23. War of the Roses
  24. Desiderius Erasmus