انقلاب امریکا

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۵ توسط Mohammadi2 (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

انقلاب امریکا American Revolution

قیام مستعمرات بریتانیایی امریکای شمالی در 1775ـ1783، که به استقرار امریکا انجامید. عامل اصلی آغاز آن مخالفت مستعمرات با بهره‌کشی اقتصادی بریتانیا و بی‌میلی آنان به تأمین هزینۀ ارتش دایم بود. از دیگر عواملی که به انقلاب دامن زد احساسات ضدسلطنتی مستعمره‌نشین‌ها و تمایل آنان به مشارکت در اتخاذ سیاست‌هایی بود که بر زندگی‌ آنان اثر می‌گذاشت. اجرای قوانین تحکم‌آمیز بریتانیا، مانند قانون تمبر (1765) و قوانین تاونزند (1767)، که بر کالاهای گوناگون، ازجمله چای مالیات بست، سبب افزایش نارضایتی در مستعمرات از 1763 شد. در جریان کشتار بوستن[۱] (1770)، با شلیک سربازان بریتانیایی به‌سوی معترضین، نخستین تلفات به انقلاب وارد شد. در واقعۀ چای بوستن[۲] (1773) معترضین ملبس به لباس‌های سرخ‌پوستان، 342 صندوق چای ارزان‌قیمت وارداتی را به آب ریختند. با نبردهای لکسینگتن[۳] و کانکرد[۴] در 1775 امریکایی‌ها به کانادا هجوم بردند و جورج واشینگتن به فرماندهی کل نیروهای امریکایی انتخاب شد. اعلامیۀ استقلال در 1776 منتشر شد، ولی سربازان واشینگتن در نبرد با ژنرال‌ هاو[۵] چندین شکست پیاپی را متحمل شدند. پیروزی سرنوشت‌ساز امریکایی‌ها در پیکار سرتوگا اسپرینگز[۶] (1777) نقطۀ عطفی در جنگ بود که فرانسه را به طرفداری از امریکایی‌ها وارد جنگ کرد. موفقیت نظامی امریکایی‌ها به شکست و تسلیم بریتانیا در یورکتاون[۷] (1781) انجامید. همین شکست باعث استعفای لرد نورث[۸]، نخست‌وزیر بریتانیا، و یکی از حامیان اصلی جنگ، شد. طبق صلح ورسای[۹]، در 3 سپتامبر 1783، بریتانیا استقلال امریکا را به رسمیت شناخت و در عوض، کانادا و سرزمین‌های هند غربی را حفظ کرد. انقلاب، یا جنگ استقلال امریکا[۱۰]، حاصل عوامل پیچیده و اختلافات خاصی بود ولی ریشۀ آن را می‌توان به خودداری بریتانیا در تشخیص این واقعیت نسبت داد که مستعمرات امریکایی از لحاظ اقتصادی و روان‌شناختی رشدیافته‌تر از وضعیتی بودند که بریتانیا به آن‌ها داده بود.

قوانین دریانوردی[۱۱] نخستین مشکلات را پدیدآورد چون بازار بریتانیا را به روی برخی از کالاهای استعماری خاص بازگذاشت، ولی تجارت استعماری را محدود کرد، و بدین‌ترتیب قاچاق را امری همگانی ساخت. اوضاع زمانی به وخامت گرایید که جورج گرنویل[۱۲]، نخست‌وزیر بریتانیا، مستعمرات را زیرفشار گذاشت و بر اجرای دقیق قوانین دریانوردی تأکید کرد. او پیشنهاد استقرار ارتش دایم را در مستعمرات، ظاهراً برای حمایت از مستعمره‌نشین‌ها دربرابر حملات سرخ‌پوستان، مطرح کرد ولی بسیاری از امریکایی‌ها آن را اقدامی وحشت‌زا برای واداشتن مستعمرات به اطاعت از اوامر بریتانیا تلقی کردند. علاوه‌بر آن، گرنویل تأکید داشت که مستعمرات باید با پرداخت مالیات، مخارج این ارتش را تأمین کنند.

هزینۀ ارتش با قانون تمبر، مصوب مارس 1765، تأمین می‌شد که برای نخستین‌بار بر مستعمرات امریکایی مالیات‌های مستقیم وضع می‌کرد. جیمز اوتیس[۱۳] از بوستن و پتریک هنری[۱۴] از ویرجینیا از مستعمره‌نشین‌ها خواستند مقاومت کنند و کنگرۀ قانون تمبر[۱۵] در نیویورک، به رهبری مستعمرۀ ماساچوست، تصمیم گرفت از پادشاه و پارلمان[۱۶] بریتانیا دادخواهی کند. با شعار «بدون مشارکت مالیات نمی‌پردازیم»، آشوب‌ گسترده‌ای آغاز، و سبب ناآرامی در سراسر مستعمرات شد. حکومت بریتانیا ابعاد نارضایتی را کم‌ارزش دانست و کارهای مسالمت‌آمیزش برای کاهش آن کافی نبود. پس از چندماه وقفه، و با پیدایش ناآرامی‌های جدی، حکومت بریتانیا وادار به تسلیم شد؛ مخالفت امریکا با مالیات‌های داخلی، که از خارج، تحمیل می‌شد، پابرجا ماند، و مالیات تمبر لغو شد.

حکومت بریتانیا به‌رغم کوتاه آمدن بر سر قانون تمبر، حق وضع مالیات بر مستعمرات را حفظ کرد. با وجودی که امریکایی‌ها مایل به پذیرش مالیات خارجی، نظیر عوارض گمرکی بودند، چارلز تاونزند[۱۷]، وزیر دارایی، در 1767 برچای، شیشه و سایر کالاها عوارض واردات وضع کرد تا از این راه حقوق مسئولان پادشاهی منصوب در مستعمرات پرداخت شود. این امر برای حکومت بریتانیا قابل قبول به نظر می‌رسید، ولی اعتراض امریکایی‌ها ادامه یافت. مخالفت مردم، که با لغو قانون تمبر فروکش کرده‌بود، بار دیگر آشکار شد، و کشتار بوستن در مارس 1770، هنگامی‌که سربازان بریتانیایی به‌سوی جمعیت مستعمره‌نشین تیراندازی کردند و پنج‌تن را کشتند، کنترل اوضاع را در معرض خطر قرار داد. بریتانیایی‌ها مجبور به عقب‌نشینی شدند. در آوریل عوارض واردات لغو شد، و تنها عوارضِ چای حفظ شد تا طبق قانون چای[۱۸]، کمپانی هند شرقی[۱۹] بتواند سهام مازاد چای ارزان خود را به فروش رساند. مستعمره‌نشین‌ها از خرید چای بریتانیایی خودداری ورزیدند و درعوض از هلند چای را قاچاقی وارد کردند. در 1773 با فاسدشدن چای انبار شده در شهر بندری چارلزتن[۲۰] و سایر بنادر، اعتراض‌ها بالا گرفت. در بوستن اعتراض‌ها بیشتر بود، معترضان با لباس سرخ‌پوستان امریکا بر کشتی‌های چای بریتانیا سوار شدند و صندوق‌های چای را به دریا ریختند. جورج سوم[۲۱] به خشم آمد و از پارلمان خواست برضد امریکایی‌ها، به‌ویژه اهالی ماساچوست، اقدامات اساسی اتخاذ کند. این قوانین، که مستعمره‌نشین‌ها «تحمل‌ناپذیر[۲۲]» می‌نامیدند، در مارس 1774 تصویب شدند. طبق چند قانون دیگر بندر بوستن بسته شد؛ به فرماندار ماساچوست، ژنرال گیج[۲۳]، اجازه داد سربازانش را در خانه‌های مستعمره‌نشین‌ها اسکان دهد. اساس‌نامۀ مستعمره را لغو و مرکز را از بوستن به سیلم[۲۴] منتقل کرد.

قوانین تحمل‌ناپذیر سبب شد سایر ایالت‌ها از ماساچوست حمایت کنند و نخستین کنگرۀ سراسری[۲۵] در 5 سپتامبر 1774 در فیلادلفیا برپا شود. کنگره در اعتراض به قوانین، خواستار نافرمانی مدنی برضد مسئولان بریتانیایی شد و تصمیم گرفت به منظور برخورد مناسب، عرض‌حالی برای پادشاه جورج و ملت‌های بریتانیا و کانادا تهیه کند. استقلال از بریتانیا صریحاً رد شد، و طولی نکشید که جناحِ خواستار استقلال، قدرت را در دست گرفت.

عاملی که کل انقلاب را تحت تأثیر قرار داد، در 19 آوریل 1775 از لکسینگتن، واقع در ماساچوست، شکل گرفت. ژنرال گیج به‌عنوان فرماندار نظامی و غیرنظامی به ماساچوست اعزام شد تا نشانه‌های قیام قریب‌الوقوع را در مستعمره سرکوب کند. برای تصرف انبارهای نظامی غیرقانونی، نیروی کوچکی به لکسینگتن اعزام کرد که مأموریت داشتند جان هنکاک[۲۶] و ساموئل آدامز[۲۷]، دو شورشی اصلی، را بازداشت کنند. شبه‌نظامیان مستعمره‌نشین بومی، معروف به مینوتمن[۲۸] (سربازان ملّی)، با سربازان بریتانیایی جنگیدند و نبرد لکسینگتن و کانکرد[۲۹] انقلاب را به‌راه انداخت.

دومین کنگره سراسری در مه 1775 در فیلادلفیا تشکیل شد و شبه‌نظامیان شورشی را ارتش قاره‌ای[۳۰] نامید؛ جورج واشینگتن[۳۱] نیز در 15 ژوئن فرمانده کل نیروهای امریکایی شد. با ورود ویلیام هاو، هنری کلینتون[۳۲] و جان برگوین با سربازان تازه‌نفس، تعداد کل نیروهای بریتانیایی در بوستن به 10 هزار نفر رسید. ارتش امریکا سرزمین اصلی را اشغال کرد و نخستین درگیری مهم نبرد بانکر هیل[۳۳] در 17 ژوئن 1775 رخ داد که بریتانیایی‌ها با دادن تلفات سنگین در آن پیروز شدند. نیرویی امریکایی به کانادا حمله کرد ولی در دسامبر 1775 با شکست بنیدیکت آرنولد[۳۴] در کبِک[۳۵] وادار به عقب‌نشینی شدند. واشینگتن خطوط دفاعی ارتفاعات دورچستر[۳۶] را در نزدیکی بوستن تقویت کرد و در مارس 1776 با بمباران شهر، هاو را در 17 مارس وادار به عقب‌نشینی کرد. کنگره سراسری پذیرفت که دیگر نمی‌تواند تابع پادشاهی بریتانیا باشد و اعلامیۀ استقلال[۳۷]، که تامس جفرسن[۳۸] آن را نوشته و بنجامین فرانکلین[۳۹] و جان آدامز[۴۰] در آن تجدیدنظر کرده‌بودند، در 4 جولای 1776 رسماً به تصویب رسید. پس از شکست واشینگتن در لانگ آیلند[۴۱] در 27 اوت امریکایی‌ها مجبور شدند نیویورک را در سپتامبر ترک کنند و واشینگتن از طریق نیوجرزی به پنسیلوانیا رفت. امریکایی‌ها متقابلاً حمله کردند و بریتانیایی‌ها را در 26 دسامبر و 3 ژانویۀ 1777 به ترتیب در ترنتون[۴۲]، واقع در نیرجرزی[۴۳]، و پرینستن[۴۴] شکست دادند. واشینگتن در نبرد برندیواین[۴۵] (11 سپتامبر) و در جرمنتاون[۴۶] (14 اکتبر) به‌سختی شکست خورد و هاو فیلادلفیا، پایتخت فعلی ایالت‌های رسماً مستقل، را تصرف کرد.  دو هفته بعد، بریتانیایی‌ها از هورشیو گیتس[۴۷] شکست سختی خوردند و نیروهای بریتانیایی به فرماندهی جان برگوین در پیکار سرتوگا تسلیم شدند و نتوانستند به نیروهای هاو بپیوندند.

فرانسویان فرصت را برای ضربه‌زدن به دشمن قدیمی خود بریتانیا مناسب دیدند و با فرستاده‌های امریکایی در فوریۀ 1778 پیمان تهاجمی و تدافعی امضا کردند و این امر سبب شد بریتانیا به فرانسه اعلان جنگ دهد. در سپتامبر 1778 هلند با مستعمرات امریکایی پیمان دوستی امضا کرد و در 1780 برضد انگلستان وارد جنگ شد. در ژوئن 1779 اسپانیا به بریتانیا اعلان جنگ داد، جبل‌الطارق را محاصره و نیواورلئان[۴۸] را پایگاهی برای عملیات علیه کشتیرانی بریتانیایی تبدیل کرد. کاترین دوم، ملکۀ روسیه، برای کمک به مستعمرات امریکایی، از طریق متوقف‌ساختن قدرت دریایی بریتانیایی‌ها، پیمان بی‌طرفی مسلحانه[۴۹] را در مارس 1780 منعقد کرد. بدین‌ترتیب انقلاب امریکا بخشی از جنگ بزرگ‌تری شد که در آن بیشتر قدرت‌های بزرگ، تا اندازه‌ای شرکت داشتند. لرد نورث، نخست‌وزیر بریتانیا، که می‌دانست مداخلۀ فرانسه در جنگ سبب رخ دادن جنگ سراسری‌تری می‌شود، کوشید سیاست‌های گذشته اش را تغییر دهد. مأمورین صلح برای مذاکره با امریکایی‌ها در آوریل 1778 تعیین شدند، و پارلمان قول داد قوانین تحمل‌ناپذیر را لغو کند و تا مشخص‌شدن نتیجۀ مذاکرات آنها رابه حال تعلیق درآورد. ولی دیگر دیر شده بود و در ژوئن 1778 کنگره، این پیشنهاد را رد کرد.

امریکایی‌ها از کمک ناوگان فرانسه نیز بهره‌مند شدند، و کشتی‌های تجاری امریکایی، همچون کشتی جان پال جونز[۵۰]، ناخدای قهرمان، نیز در عملیات دریایی به کار ‌رفتند.

هنری مکینتون، در ژوئن 1778 فیلادلفیا را تخلیه کرد و کوشید به نیویورک بازگردد. واشینگتن که مصمم بود مکینتون را به جنگ بکشاند به جناحین سپاه او حمله برد و نبرد مانمث[۵۱]، آخرین نبرد در بخش شمال، را در 28 ژوئن 1778 به‌راه انداخت که بی‌نتیجه ماند. مکینتون نیویورک را گرفت، واشینگتن در وایت پلینز[۵۲] مستقر شد و دوطرف به‌مدت سه سال از این مواضع یکدیگر را زیرنظر داشتند؛ در حالی‌که نبرد واقعی در جنوب جریان داشت. لردکورنوالیس پیروزی‌هایی را نصیب بریتانیایی‌ها کرد. پیروزی کامل بریتانیا در 16 اوت 1780 در نزدیکی کمدن[۵۳]، کارولینای جنوبی، برای امریکایی‌ها تقریباً مهلک بود.

در اواخر تابستان 1781، لردکورنوالیس[۵۴] در یورکتاون، واقع در ویرجینا، به محاصرۀ واشینگتن و مارکی دو لافایت[۵۵]، فرمانده فرانسوی، درآمد. با پیروزی‌ ناوگان فرانسوی بر ناوگان بریتانیا در خلیج چسپیک[۵۶]، در 5 سپتامبر، آخرین امید او به ترک شهر از طریق دریا بر باد رفت. با جدا ‌شدن نیروی زمینی بریتانیا، لردکورنوالیس در 19 اکتبر تسلیم شد. این کار او امیدهای بریتانیا را در جنگ بر باد داد: آنان بیشتر خاک جنوب را تخلیه کردند و به عملیات زمینی پایان دادند. ناوگان بریتانیا به فرماندهی دریاسالار رادنی[۵۷] در هند غربی به پیروزی‌هایی دست‌یافت که مهم‌ترین آن، شکست ناوگان فرانسه در نبرد سنتس[۵۸] در آوریل 1782 بود. پیروزی‌های دریایی نمی‌توانست شکست نیروی زمینی را جبران کند و بریتانیا مجبور شد در نوامبر 1782 مقدمات صلح را فراهم کند. در فوریۀ 1783 جنگ رسماً پایان یافت.

بقیه سال صرف مذاکره بین کشورهای مختلف درگیر جنگ شد و بنجمین فرانکلین، جان جی[۵۹] و جان آدامز نمایندگی امریکا را برعهده داشتند. طبق پیمان صلح ورسای در 3 سپتامبر 1783، بریتانیا استقلال امریکا را به رسمیت شناخت ولی کانادا و سرزمین‌های هند غربی را حفظ کرد؛ فرانسه سنت لوسیا[۶۰]، توباگو[۶۱]، سنگال[۶۲]، و گوری[۶۳] را به‌دست آورد؛ و اسپانیا مینورکا[۶۴] را تصرف و فلوریدا65[۶۵] را حفظ کرد.


  1. Boston Massacre
  2. Boston tea Part
  3. Lexington
  4. Concord
  5. General Howe
  6. Battle of Saratoga Springs
  7. Yooktown
  8. Lord North
  9. Peace of Versailles
  10. War of American Independence
  11. Navigation Acts
  12. George Grenville
  13. James Otis
  14. Intolerable Acts
  15. Stamp Act Congress
  16. Parliament
  17. Charles Townshend
  18. Tea Act
  19. East India company
  20. Charleston
  21. George III
  22. Into lerable Acts
  23. General Gage
  24. Selem
  25. First Continental Congress
  26. John Hancook
  27. Samuel Adams
  28. Minutmen
  29. Battle of  Lexington and Concord
  30. Continental Army
  31. George Washington
  32. Henry Clinton
  33. Battle of Bunker Hill
  34. Benedict Arnold
  35. Quebec
  36. Dorchester Heights
  37. Delaration of Independence
  38. Thomas Jefferson
  39. Benjamin Franklin
  40. John Adams
  41. Long Island
  42. Trenton
  43. New Jersey
  44. Princeton
  45. Battle of Brandywine
  46. Germantown
  47. Horatio Gates
  48. New Orleans
  49. league of Armed Neutrality
  50. John Pawl Jones
  51. Battle of Monmouth
  52. White Plaines
  53. Camden
  54. Lord Cornwallis
  55. Marquis de Lafayette
  56. Chesapeake Bay
  57. Admiral Rodney
  58. Battle of Saints
  59. John Jay
  60. St Lucia
  61. Tobago
  62. Senegal
  63. Goree
  64. Minorca
  65. Floride