واحد (فلسفه)
واحِد (فلسفه)
(در لغت به معنی؛ چیزی که تقسیمپذیر نباشد) در فلسفه، امر دارایِ وحدت. فیلسوفان اسلامی واحد را به اقسام مختلفی تقسیم کردهاند: 1. واحد یا حقیقی است یا غیرحقیقی و اعتباری. واحد غیرحقیقی در عروض وحدت نیاز بهواسطه دارد و برخلاف واحد حقیقی به حسب این واسطه بر شش گونه است، زیرا این واسطه یکی از این امور است: جنس، نوع، مقدار، کیف، نسبت، شکل؛ درنتیجه، وحدت عارض بر دو امر یا چند امر بدین نامها خوانده میشود: متجانس، متماثل، متساوی، متشابه، متناسب، متوازی. اما در واحد حقیقی، وحدت یا عین ذات شیء است که به آن «وحدت حقۀ حقیقیه» گویند و فقط در واجبالوجود اعتبار دارد، یا عارض بر ذات شی، است که در این صورت یا بالعموم است یا بالخصوص، یعنی وحدت عددی. واحد بالعموم یا در مقام مصداق اعتبار میشود، که در این صورت، در وجود منبسط اعتبار دارد، یا در مقام مفهوم. در اینجا نیز وحدت مفهومی یا در جنس است یا نوع یا عرض که درنتیجه، وحدت جنسی، نوعی یا عرضی خواهد بود. اگر وحدت عددی باشد، طبیعتی که وحدت بر آن عارض میشود یا خود منقسم است یا غیرمنقسم. اگر منقسم باشد یا بالذات منقسم است که در این صورت مقدار است یا بالعرض منقسم که در این صورت آن جسم طبیعی است که به اعتبار مقدار تقسیم میپذیرد. اگر معروض وحدت عددی غیرمنقسم باشد، یا واحد عددی است، یا غیرواحد عددی؛ واحد عددی یا بالعدد، عبارت از امری است که وحدت و عدم انقسام عین ذات او است. واحد غیرعددی یا قراردادی و وضعی است که در این صورت نقطه است یا امر حقیقی و مجرد است که در این صورت اگر تعلق تدبیری به جسم داشته باشد، نفس و جز آن اگر باشد عقل است. در تأمل عقلانی گاه از وحدت حقۀ حقیقیه، به «احد» یا یگانگی تعبیر میشود، یعنی امری که امر دومی در کنار آن نمیتوان اعتبار کرد، برخلاف واحد، که در کنار آن میتوان امر دومی فرض کرد.