تورم حاد

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۱۲ توسط Nazanin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تَوَرُمِ حادْ hyperinflation

تورم سریع و کنترل‌نشده، یا افزایش قیمت‌ها. معمولاً با بی‌ثباتی سیاسی یا اجتماعی همراه است، همچون تورم به وجود آمده در آلمان در دهۀ ۱۹۲۰. تورم لجام‌گسیخته‌ای که از ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ آلمان را درمانده کرد، ریشه در جنگ جهانی اول[۱] داشت. از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹، قیمت‌ها ۲۴۰ درصد افزایش یافت. هنگامی‌که مشخص شد ذخایر بودجه کافی نیست، رایش‌بانک (بانک مرکزی آلمان) صرفاً اسکناس‌های جدید چاپ کرد. پس از ۱۹۱۴، طلا دیگر پشتوانۀ پول نبود؛ بنابراین هیچ محدودیتی در مقدار پولی که چاپ می‌شد، وجود نداشت. از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ میزان مارکِ در گردش حدود ۳۰۰ درصد افزایش یافت. دولت جدید سوسیال دموکرات[۲] جمهوری وایمار[۳] برای بهبود وضع اقتصادی فقرا در آلمان طرح و برنامه‌های زیادی داشت. برای تأمین هزینۀ آنان، دولت وام بیشتری گرفت و پول بیشتری چاپ کرد. از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ قیمت‌ها ۴۰۰ درصد افزایش یافت. با این حال، دولت آلمان برای متوقف کردن این افزایش قیمت تلاش چندانی نکرد. پس از ۱۹۲۰ قیمت‌ها عملاً تثبیت شد که تا حدی به علت بهبود نرخ ارز بود. بهای کالاهای وارداتی حدود ۵۰ درصد کاهش یافت. با وجود این، دولت برای جلوگیری از افزایش قیمت‌ها در آینده تلاش نکرد. سایۀ شکست آلمان در جنگ جهانی اول و غرامت درخواستی متفقین[۴]، در تمام طول این دوره بر آلمان سنگینی می‌کرد. پس از پایان جنگ جهانی اول، طبق شرایط پیمان ورسای[۵] (۱۹۱۹)، آلمان مجبور به امضای مادۀ جنایات جنگی و پرداخت تاوان و جبران خسارت‌هایی شد که به اقتصاد و تأسیسات زیربنایی متفقین وارد آورده بود. در ۱۹۲۰، متفقین درخواست پرداخت مبلغ ۶ میلیارد و ۶۰۰ میلیون پوند (۱۳۲میلیارد مارک طلا) را به آلمانی‌ها ارائه کردند. به هر حال، آلمانی‌ها به منزلۀ ملتی شکست‌خورده چاره‌ای جز پرداخت مبلغ فوق به متفقین نداشتند. تأثیر غرامت جنگی[۶] بر اقتصاد آلمان، در زمان گسترش آشوب‌های سیاسی و اجتماعی ناشی از قوانین جدید حکومت دموکراتیک آلمان، مصیبت‌بار بود. تا ۱۹۲۳ قیمت‌ها به ‌سرعت افزایش یافته بود. تعداد کالاهای موجود در فروشگاه‌ها ثابت ماند، اما ناگهان پول بیشتری برای صرف آن‌ها به گردش افتاد، بنابراین افزایش قیمت‌ها آغاز شد. وقتی دولت پول بیشتری چاپ کرد تا جوابگوی پرداخت قیمت‌های جدید باشد، قیمت‌ها تا حد بسیار زیادی افزایش یافت. در مدت ۱۲ ماه، قبل از ژانویه ۱۹۲۳، قیمت‌ها به بیش از ۷۵برابر سطح قیمت‌های ژانویۀ ۱۹۲۲ رسیده بود. با افزایش بدهی‌ها و پولی که به نحو روزافزونی ارزش خود را از دست می‌داد، آلمانی‌ها بازپرداخت غرامت‌های درخواستی متفقین را متوقف کردند. واکنش فرانسه و بلژیک، اشغال رور، ناحیۀ صنعتی آلمان، در ژانویه ۱۹۲۳ بود. همین مسئله خود منجر به تورم بیشتر شد، اما واکنش دولت آلمان وضعیت را وخیم‌تر کرد. آنان اعتصاب‌هایی را در رور سازمان‌دهی کردند و حقوق کارگران اعتصاب‌کننده را از بودجۀ دولت پرداختند. البته دولت هیچ پولی نداشت، بنابراین صرفاً پول بیشتری چاپ کرد تا حقوق کارگران را بپردازد. به منظور تولید پول، دولت ۳۰۰ کارخانه کاغذسازی را به صورت شبانه‌روزی به خدمت گرفت. با افزایش قیمت‌ها، واحد مارک روی اسکناس‌ها تغییر کرد. اسکناس‌های یک‌رقمی را جمع کردند تا رقمی جدید روی آن‌ها چاپ کنند. دولت فکر می‌کرد که باید تقاضا برای پول نقد بیشتر را تأمین کند، وگرنه چرخ اقتصاد به ‌تدریج از حرکت بازخواهد ایستاد. تا اکتبر ۱۹۲۳، دولت روزانه ۱۲۰هزار تریلیون مارک چاپ می‌کرد و با این حال میزان تقاضا ۸‌ برابر این رقم بود. واکنش دولت باز هم افزایش چاپ پول تا ۵۰۰ هزار تریلیون مارک بود. به نظر می‌رسید که اقتصاد آلمان در حال فروپاشی است و دولت به جای حل مشکل، صرفاً بر وخامت اوضاع می‌افزاید. در ۱۹۲۰ قیمت یک نان در آلمان ۲ مارک بود، در حالی که در ژوئن ۱۹۲۳، قیمت یک نان به ۴۳۰ میلیارد مارک نیز رسید. قیمت‌ها ساعت به ساعت افزایش می‌یافت. مغازه‌داران دریافتند که کسب درآمد تقریباً غیرممکن است و اگر درآمدشان را فوراً صرف خرید کالاهای جدید نکنند، دیگر قادر به تهیه اجناس برای فروشگاه‌شان نخواهند بود. با بی‌ارزش‌تر شدن مداوم پول، دولت دیگر هیچ انگیزه‌ای برای جمع‌آوری مالیات نداشت. تا اکتبر ۱۹۲۳ فقط یک درصد از هزینه‌های دولت از مالیات‌ها تأمین می‌شد. برای جبران این کمبود، دولت فقط اسکناس‌های جدید چاپ می‌کرد تا بتواند ۹۹درصد باقی‌ماندۀ هزینه‌ها را تأمین کند. البته بسیاری از آلمانی‌ها نیز از این تورم حاد سود بردند. شرکت‌ها می‌توانستند از بانک‌ها وام بگیرند، آن را صرف خرید ماشین‌آلات جدید کنند، و عملاً بازپرداختی نیز به بانک‌ها نداشته باشند. ورشکستگی تقریباً بی‌سابقه شده بود. در ۱۹۱۳، حدود ۱۰هزار شرکت آلمانی به سبب بدهی‌هایشان از صحنۀ تجارت خارج شدند. در ۱۹۲۳، این رقم به کمتر از ۲۰۰ شرکت رسید. سرعت بالایی که آلمانی‌ها را وادار می‌کرد پول خود را هزینه کنند، به مفهوم آن بود که تقاضا برای کالاها در فروشگاه‌ها در واقع نسبت به زمان پیش از وقوع تورم به طور افسارگسیخته¬ای بیشتر بود. برای رفع این مشکل، شرکت‌ها کارگران بیشتری استخدام ‌کردند و عملاً در ۱۹۲۳ بیکاری پایان یافت. به عنوان مثال، مشاغل بانکی از ۱۰۰هزار نفر شاغل در ۱۹۱۳، به ۳۷۵هزار نفر در ۱۹۲۳ افزایش یافت. شرکت‌ها، کارخانه‌های جدیدی افتتاح ‌کردند تا پاسخگوی تقاضای زیاد آلمانی‌هایی باشد که برای هزینه کردن پول‌هایشان لحظه‌شماری می‌کردند. دولت آلمان نیز دست‌کم از یک لحاظ سود می‌برد. طی جنگ جهانی اول، دولت مقادیر هنگفتی وام گرفته بود تا هزینه‌های جنگ را تأمین کند. با افزایش تورم حاد، دولت شاهد آن بود که بدهی‌هایش تمام و کمال پرداخت می‌شود. با به زانو درآمدن آلمان، سرانجام دولت وارد عمل شد. در اوت ۱۹۲۳ دولت راست‌ میانۀ جدید، به رهبری گوستاو اشترزمان[۷]، که سیاستمداری مشهور از حزب دست راستی لیبرال مردم آلمان بود، بر سر کار آمد. دولت آلمان سرانجام دریافت که باید غرامت توافق‌شده را بپذیرد. پرداخت غرامت دوباره آغاز و ثبات اقتصادی بار دیگر برقرار شد. در نوامبر ۱۹۲۳ دولت به روند چاپ مارک جدید خاتمه داد. پول جدیدی با نام رنتنمارک[۸] با پشتوانۀ املاک و مستغلات رایج شد. دولت جدید به رهبری اشترزمان با پی‌بردن به اشتباهات گذشته، کوشش‌هایی را برای حل آن‌ها آغاز کرد. در آوریل ۱۹۲۴ دولت امریکا واسطۀ انعقاد معامله‌ای معروف به «طرح داز[۹]» با اشترزمان شد. ابتکار آن را چارلز داز[۱۰]، سیاستمدار جمهوری‌خواه امریکایی، برای کمک به آلمان جهت تسویه بدهی‌های کلان جنگی اندیشیده بود. براساس این طرح، مقرر شد بانک‌ها و شرکت‌های امریکایی و اروپایی معادل ۸۰۰ میلیون مارک طلا به آلمانی‌ها بدهند تا آنان وام‌هایشان را به صورت سالانه بازپرداخت کنند. در ضمن، طبق پیمان لوکارنو[۱۱] (۱۹۲۵) مرز میان کشورهای آلمان، فرانسه و بلژیک نیز تعیین شد. تورم لجام‌گسیختۀ اوایل دهۀ ۱۹۲۰ بر ثبات جمهوری دموکراتیک وایمار تأثیر منفی گذاشت. اگرچه از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۹ وضع اقتصادی با کمک وام‌های امریکا بهبود یافت، اعتماد به سیاستمداران دموکراتیک که آلمان را رهبری می‌کردند اما بار دیگر از بین رفت. هنگامی‌که امریکا به ‌دنبال بروز بحران اقتصادی وال استریت[۱۲] در ۱۹۲۹ تقاضای بازپرداخت طلب خود را کرد، اقتصاد آلمان بار دیگر از هم پاشید. برای بخش اعظم طبقۀ متوسط، از دست دادن اعتماد به دموکراسی، صرفاً ناشی از بحران تورم لجام‌گسیختۀ اوایل دهۀ ۱۹۲۰ نبود، اما این بحران تأثیر مهمی بر مردم آلمان گذاشته بود. با بروز دومین سقوط اقتصادی پس از ۱۹۲۹، آلمانی‌ها اعتقاد یافتند که سیاستمدارانی که آنان را طی ۱۰ سال دوبار به فلاکت اقتصادی کشانده‌اند، قادر به ادارۀ آلمان نخواهند بود. فرصت برای قدرت گرفتن نیروهای تندرو سیاسی کاملاً فراهم بود؛ آن هم در شرایطی که احزاب فاشیست و کمونیست تهدید به شورش می‌کردند. طی ۴ سال بحران اقتصادی وال استریت، نابودی رویای دموکراتیک ۱۹۱۹ قطعی شد و دولت نازی[۱۳] آدولف هیتلر[۱۴] به قدرت رسید.

 



  1. World War I
  2. Social Democratic
  3. Weimar Republic
  4. Allies
  5. Treaty of Versailles
  6. War Guit Clause
  7. Gustav Stresemann
  8. Rentenmark
  9. Dawes Plan
  10. Charles Dawes
  11. Pact of Locarno
  12. Wall Street Crash
  13. Nazi state
  14. Adolf Hitler