آذربایجان، سرزمین
Azerbaijan Territory
آذربایجان، سرزمین
سرزمین کوهستانی پهناوری در شمال غربی ایران که امروزه استانهای اردبیل، آذربایجان شرقی، و آذربایجان غربی آن را تشکیل میدهند. آذربایجان در روزگار باستان مسکن اصلی قوم آریاییتبار ماد بود که همراه با ارمنستان، کاپادوکیه، و بابِل قلمرو دولتِ ماد را تشکیل میداد. با رویکارآمدن هخامنشیان، آذربایجان به امپراتوری هخامنشی پیوست و در ردیف یکی از مهمترین شَتْرپان[۱]ها یا ساتراپهای شاهنشاهی هخامنشی قرار گرفت. هنگام فروپاشی امپراتوری هخامنشی بهدست اسکندر مقدونی، آذربایجان در فرمانروایی شخصی با نام آتورپات قرار داشت و هم او بود که استقلالآذربایجان را در ۳۲۸پم اعلام کرد و از ورود اسکندر به این سرزمین جلوگیری کرد و بدینترتیب سرزمین مزبور بهنام او شناخته شد و آتورپاتکان نام گرفت. همین نام بعدها به صورتهای آذرپایگان و آذرآبادگان و سرانجام بهشکل معرب کنونی به آذربایجان مرسوم شد. با رویکارآمدن اشکانیان، آذربایجان به امپراتوری پارت پیوست و سپس به قلمرو ساسانیان ضمیمه شد. پایتخت آذربایجان در روزگار ساسانیان شهر شیز[۲] یا گَنْزَکْ[۳]، واقع در ۱۵کیلومتری جنوب شرقی دریاچۀ ارومیه، بود که آتشکدۀ معروف آذرگشسب در آنجا قرار داشت. خسرو انوشیروان آتشکده و خزاین شهر مزبور را به محلی منتقل کرد که امروز به تخت سلیمان معروف است و شهر دیگری را در آنجا بنا نهاد و آن را نیز شیز نامید. پیروزی اعراب مسلمان بر آذربایجان در روزگار خلافت عمر (۱۸ تا ۲۲ق) صورت گرفت و واکنش آن قیام بابک خرمدین بود، که سپاهیان خلیفۀ عباسی را چندینبار شکست داد و سرانجام دستگیر و کشته شد. بعدها آذربایجان بهدست سلجوقیان و اتابکان آذربایجان (۵۱۵ تا ۶۰۴ش) و مغولان افتاد. هولاکوخان مغول، آذربایجان را مرکز فرمانروایی امپراتوری پهناور خود قرار داد و سلاطین مغول نخست در مراغه و سپس در تبریز مستقر شدند. در همین زمان بود که خواجه نصیرالدین طوسی به امر هولاکوخان رصدخانۀ مراغه را تأسیس کرد. پس از مغولان، آذربایجان چندی در تصرف ترکان آققویونلو و قراقویونلو بود. صفویان، که نیاکانشان در اردبیل میزیستند، برای آذربایجان اهمیت ویژهای قایل بودند. شاهعباس صفوی اول قدرت و استیلای دولت مرکزی را بر آن خطّه که چند بار عثمانیها به آنجا هجوم برده بودند، تحکیم و تثبیت کرد و خود بارها به آذربایجان سفر و در مراسم خاص شهر اردبیل شرکت کرد؛ این مراسم بر مزار شیخ صفیالدین اردبیلی برگزار میشد. عثمانیها از ضعف دولت صفوی و فتنۀ افغان استفاده کردند و آذربایجان و بعضی نواحی غرب ایران را از ۱۱۰۰ تا ۱۱۰۷ش به تصرف خود درآوردند. نادرشاه افشار، که در ۱۱۳۱ش در همایش دشت مغان به پادشاهی ایران رسیده بود، عثمانیها را از آن نواحی بیرون راند و آقا محمدخان قاجار، قدرت ایران بر آذربایجان را مجدداً تثبیت کرد؛ ولی جنگ ایران و روس، که بهعلت ضعف و بیکفایتی فتحعلیشاه قاجار به ایران تحمیل شده بود، بخش وسیعی از آذربایجان، واقع در شمال رود ارس، را از ایران جدا کرد و دولت مرکزی را بر آن داشت تا با ولیعهدنشینکردن آذربایجان از این خطۀ ارزشمند باستانی مراقبت بیشتری کند. آذربایجانیها در انقلاب مشروطۀ ایران نقش بسیار ارزندهای داشتند و روسها در آوریل ۱۹۰۸ به سرزمین آنها حمله کردند. روسهای متجاوز به بهانۀ حفظ جان بیگانگان در آذربایجان نیرو پیاده کردند و در آنجا باقی ماندند. انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسها را ناگزیر از تَرک آذربایجان کرد و وقوع جنگ جهانی دوم دوباره آنان را به فکر تصرف سرزمین مزبور انداخت و برخلاف توافقی که در تخلیۀ ایران پس از پایان جنگ داشتند، مستقیم و غیرمستقیم از دموکراتهای آذربایجان حمایت و آنان را در قطع رابطه با دولت مرکزی ایران و اعلام استقلال تشویق کردند (مارس ۱۹۴۴). دولت ایران شدیداً به اقدام آنان اعتراض کرد و از سازمان ملل متحد و شورای امنیت یاری خواست. فشارهای بینالمللی و اعمال نفوذ متفقین، بهویژه دولت امریکا، شوروی را ناگزیر از تخلیۀ ایران و سلب حمایت از ایادی خود در استان آذربایجان کرد و سرانجام غائلۀ مزبور پایان یافت. آذربایجانِ ایران در مهر ۱۳۳۷ به دو استان آذربایجان شرقی، با مرکزیت تبریز و آذربایجان غربی، با مرکزیت ارومیه تقسیم شد. آذربایجان شرقی نیز در ۱۳۷۷ به دو استان اردبیل، با مرکزیت شهر اردبیل و آذربایجان شرقی تقسیم شد. منطقهای که امروزه جمهوری آذربایجان نامیده میشود در گذشته اران نامیده میشد و در ۱۹۱۸م با فروپاشی روسیه تزاری به نام آذربایجان خوانده شد. نیز ← آذربایجان،_جمهوری