آیشندورف، یوزف بارون (۱۷۸۸ـ۱۸۵۷)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

آیشِنْدورف، یوزِف بارون (۱۷۸۸ـ۱۸۵۷م)(Eichendorf, Joseph Baron)

یوزف بارون آیشندورف
Joseph Baron Eichendorf
زادروز ۱۷۸۸م
درگذشت ۱۸۵۷م
ملیت آلمانی
تحصیلات و محل تحصیل حقوق در هایدلبرگ و برلین
شغل و تخصص اصلی شاعر
شغل و تخصص های دیگر رمان نویس
آثار رمان کوتاه قلعۀ دورانده (۱۸۳۷م)؛ منظومۀ حماسی روبرت و گیسکارت (۱۸۵۵م)؛ رمان رمانتیک احساس قبلی و زمان حال (۱۸۱۹م)؛ خاطرات یک بیکاره (۱۸۲۶م)؛ داستان‌های پیکرۀ مرمرین (۱۸۱۹م)؛ آن سوی کشتزار و جنگل درختان راش؛ چرخ آسیا در خاک سرد می‌چرخد؛ و خدا هرکه را بخواهد مشمول لطف خود قرار می‌دهد
گروه مقاله ادبیات غرب
یوزف بارون آیشندورف

شاعر رمانتیک و رمان‌نویس آلمانی. آیشندورف که از شاعران بزرگ غنایی آلمان[۱] است، در هایدلِبرگ[۲] حقوق خواند، در همان شهر نخستین دفتر شعرش را انتشار داد، و با محفل رمانتیک‌ها رفت و آمد پیدا کرد. وی تحصیلاتش را در برلین[۳] ادامه داد و در همان‌جا با رهبران ملی نهضت رمانتیک آشنا شد و با آغاز جنگ آزادی اتریش و پروس[۴] در ۱۸۱۳م، در برابر سپاه ناپلئون به نبرد پرداخت. انقلاب فرانسه[۵] در رمان کوتاه آیشندورف به نام قلعۀ دورانْده[۶] (۱۸۳۷م) و منظومۀ حماسی روبِرت و گیسکارْت[۷] (۱۸۵۵م) تصویر شده است. طی سال‌های جنگ دو اثر منثور مهم وی انتشار یافت. یکی رمان رمانتیک بلند احساس قبلی و زمان حال[۸] (۱۸۱۹م)، که درماندگی و نومیدی بر آن سایه افکنده است، و دیگر داستان‌های پیکرۀ مرمرین[۹] (۱۸۱۹م)، که مشتمل بر عناصر ماورای طبیعی است. اثر منثور مهم دیگرش خاطرات یک بیکاره[۱۰] (۱۸۲۶م) است که در آن رؤیا و واقعیت درهم می‌آمیزد و از بهترین آثار داستانی رمانتیک به شمار می‌رود. اشعار آیشندورف که بیانگر صمیمیتی عمیق‌اند، زبانی ساده و آهنگین دارند و از بیان خودجوش و ذهن آرام و بی‌دغدغۀ وی حکایت می‌کنند. از دیگر آثار اوست: آن سوی کشتزار و جنگل درختان راش[۱۱]، چرخ آسیا در خاک سرد می‌چرخد[۱۲]، و خدا هرکه را بخواهد مشمول لطف خود قرار می‌دهد[۱۳].



  1. Germany
  2. Heidelberg
  3. Berlin
  4. Prussian War
  5. French Revolution
  6. Castle of Dürande
  7. Robert und Guiscard
  8. Premonition and present
  9. Novellas of a Marble Statue
  10. Memoirs of a Good-for Nothing
  11. Durch Feld und Buchenhallen
  12. In einem kuhlen Grunde, da gaht ein Muhlenrad
  13. Wem Gott will rechte Gunst erweisen