ایران، تاریخ

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
(تغییرمسیر از تاریخ ایران)

ایران، تاریخ

ايران، تاريخ
ايران، تاريخ
ايران، تاريخ
ايران، تاريخ

فلات ایران از هزاران سال پیش مسکن مردمی یکجانشین بوده و براساس کشفیات تپّۀ سیلک کاشان، یکی از قدیم‌ترین مناطق مسکونی بشر در نواحی دشتی آن قرار داشته است. کشفیاتی که در تپۀ حسنلو، تل ابلیس، تپه یحیی، تپه زاغه، و تپه سیلک صورت گرفته حاکی از وجود زندگی روستایی و یکجانشینی در مناطقی از فلات ایران، از هزاره‌های ۷ و ۶پ‌م است. از نام و نشان اقوام ساکن در ایران تا هزاره سوم اطلاعی در دست نیست. از این دوره به‌بعد اقوامی نظیر عیلامیان، لولوبیان، و هوریائیان در کوهستان زاگرس پدیدار شدند. مهاجرت آریایی‌ها احتمالاً از میانۀ نیمۀ اول هزارۀ ۲پ‌م آغاز شد و همینان بعدها نام خود را بر این سرزمین نهادند. دولت ماد نخستین دولت آریایی در فلات ایران است. مقدمات تشکیل این دولت را دیااُکو، سرکرده یک گروه از قبایل ماد، فراهم آورد. وی در یکی از جنگ‌ها با سارگن دوم، پادشاه آشور، مغلوب و ظاهراً در ۷۱۵ یا ۷۱۴پ‌م با خانواده‌اش به سوریه تبعید شد. پس از قتل فرورتیش در جنگ با آشوریان و سکاها، مملکت ماد تحت استیلای سکائیان درآمد. (۶۵۳ـ۶۵۲پ‌م) قلمرو دولت ماد در زمان فرورتیش از همدان تا حوالی کوه دماوند امتداد داشت و پایتخت آن شهر هگمتانه (اکباتان ـ همدان) بود. هوخشتره استیلای سکائیان را برانداخت و در ۶۱۲پ‌م به‌اتفاق بابل، دولت آشور را ساقط کرد و پادشاهی‌های ماننا وسکائی و اورارتو را نیز به اطاعت خود درآورد و پس از جنگ با دولت لیدی، متصرّفات خود را تا رودخانه‌ هالیس (قزل‌ایرماق کنونی در خاک ترکیه) گسترش داد. این دولت در ۵۵۰پ‌م به‌دست کوروش دوم، پادشاه هخامنشی، برافتاد. دولت هخامنشی از میان پارسیان برخاست. سالنامه‌های آشوری در ۸۴۴پ‌م به قوم پارسوا، اشاره دارند و گمان می‌رود منظور از آن همین پارس‌ها بوده است. نام هخامنش مؤسس این دولت در ضمن جنگ‌های سناخریب، پادشاه آشور، به‌میان آمده است. پسرش چیش پیش در اطاعت دولت ماد بود و پس از شکست فرورتیش از سکاها و آشوریان، ناحیه فارس را تصرّف کرد. کوروش دوم (کوروش کبیر) با همکاری نبونید، پادشاه بابل، دولت ماد را برانداخت و در ۵۴۷پ‌م، لیدی را تصرّف کرد و در ۵۳۹پ‌م دولت بابل را برانداخت و یهودیان را آزاد کرد. پسرش کمبوجیه در ۵۲۵پ‌م مصر را تصرف کرد و به حبشه لشکر کشید. عظمت این دولت در سلطنت داریوش اول به منتهای خود رسید و از مصر تا هند و پامیر و ماورای سیحون امتداد یافت. پس از شکست داریوش سوم از اسکندر مقدونی در جنگ گوگمل (۳۳۱پ‌م) دولت هخامنشی که در زمان خود بزرگ‌ترین امپراتوری زمان بود، ساقط شد و ایران به تصرف اسکندر درآمد. مرگ زودرس اسکندر سبب تجزیۀ متصرفات او شد و ایران پس از چند سال جنگ و ستیز در اختیار سلوکوس اول قرار گرفت و سلسله‌ای از شاهان یونانی به‌نام سلوکیان در قسمت عمدۀ متصرّفات آسیایی اسکندر برقرار شد. (۳۱۲ـ۶۴ یا ۶۵پ‌م) یکی از مشخصات این دولت اهتمام آنان در انتشار یونانی‌مآبی‌ در ایران بود. جنگ‌های متعدد سلوکیان با دشمنان و هم‌چنین بروز شورش‌های مکرر در ولایات تابعه، سبب تضعیف دولت سلوکی شد و از میانه قرن ۳پ‌م تجزیه مملکت سلوکی آغاز شد و اشکانیان (ح ۲۵۰پ‌م ـ۲۲۴م) از همین زمان سربرآوردند. ارشک یا اشک اول که در رأس اتحادیه‌ای از قبایل پرنی از قوم داهه قرار داشت در حدود ۲۴۷پ‌م، آندراگوراس، پادشاه یونانی پارت، را کشت و در شهر آساآک تاج‌گذاری کرد. شاهان اشکانی تا زمان مهرداد اول در مجموع اتباع دولت سلوکی بودند. پس از قتل آنتیوخوس هفتم در ۱۲۹پ‌م در جنگ با فرهاد دوم، دولت سلوکی از ایران خارج شد و دولت اشکانی به‌جای آن نشست. با سقوط دولت سلوکی، حایل میان دولت‌های اشکانی و روم برداشته و جنگ‌های طولانی آنان آغاز شد. در این جنگ‌ها ناحیۀ بین‌النهرین چندین‌بار میان آنان دست به‌دست شد و حتی شهر تیسفون سه‌بار به تصرف رومیان درآمد. اشکانیان نیز چندین‌بار در قلمرو رومیان پیش رفتند و حتی در یکی از نخستین جنگ‌ها، کراسوس، سردار معروف رومی، را کشتند. اشکانیان و رومی‌ها بارها برسر تصاحب ارمنستان به جنگ با یکدیگر برخاستند و این مشکل سرانجام از طریق انتخاب پادشاهی از سلسله اشکانی و تاج‌گذاری او تا حدی فیصله پیدا کرد. دولت اشکانی که براثر جنگ‌های مکرر با روم و تشدید اختلافات داخلی، تضعیف شده بود سرانجام به‌دست اردشیر ساسانی منقرض شد. ساسانیان (۲۲۶ـ۶۵۲م) سلسله‌ای پارسی بودند و خود را وارث هخامنشیان می‌دانستند. حکومت فارس از دوران سلوکیان و اشکانیان با اجداد ساسانیان بود. اینان ریاست مذهب را نیز برعهده داشتند و خدای بزرگ زردشتیان یعنی اهورامزدا را ستایش می‌کردند. اردشیر اول در ۲۲۴م بر آخرین پادشاه اشکانی پیروز شد و در ۲۲۶م تاج‌گذاری کرد. شاپور اول در ۲۶۰م بر والریانوس امپراتور روم غلبه کرد و او را به اسارت درآورد. شاپور دوم دولت کوشانی را برانداخت و ارمنستان را تصرف کرد و جنگ‌های متعدد با رومیان داشت. دوران سلطنت خسرو انوشیروان از جهت پیشرفت‌های سیاسی و نظامی و فرهنگی و مدنی یکی از درخشان‌ترین ادوار سلسلۀ ساسانی بوده است. عظمت پادشاهی ساسانی در سلطنت خسرو پرویز به‌حدی رسید که فقط با عهد هخامنشیان قابل مقایسه است. در سلطنت جانشینان خسرو پرویز، دولت ساسانی رو به انحطاط نهاد و سرانجام پس از قتل یزدگرد سوم در ۶۵۱م، ساقط شد. آن‌گونه که از شواهد پیداست، اعراب مسلمان با سهولت بر ایران چیره شدند و دلیل آن ناتوانی مفرط کشور به‌سبب جنگ‌های طولانی با دولت‌های همسایه، افزایش بی‌سابقه اختلافات طبقاتی و جدایی‌خواهی حکّام بود. در نتیجۀ پیروزی اعراب مسلمان، دیانت اسلام در ایران گسترش یافت و بسیاری از ایرانیان آرام‌آرام به دین اسلام پیوستند. پس از تصرف ایران، هزاران خانوار عرب در مناطق مختلف آن اسکان گرفتند و در بعضی مناطق ترکیب جمعیت را به‌نفع خود تغییر دادند. ایرانیان در قرن اول هجری تا حد زیادی مورد تحقیر دستگاه خلافت اموی قرار داشتند و همین امر یکی از انگیزه‌های پیدایش نهضت شعوبیه و شرکت گروه‌هایی از ایرانیان در مبارزات ضد اموی بود. نهضت عباسیان اتکاء زیادی به ایرانیان داشت و سرانجام با رهبری ابومسلم خراسانی خلافت اموی را برانداخت. در آغاز خلافت عباسی، ایرانیان جایگاهی والا در دستگاه خلافت یافتند و بعضی از خاندان‌های بزرگ آن نظیر برامکه در رأس مقامات عالی قرار گرفتند. سازمان‌های حکومتی از این پس وضع نیمه‌ایرانی به‌خود گرفت و سنّت‌ها و روش‌های مدیریت زمان ساسانیان رایج شد. با این همه جریان مبارزه علیه خلافت ـ به‌ویژه پس از قتل ابومسلم به‌دستور منصور عباسی ـ ادامه یافت و قیام‌های بزرگی نظیر سنبادیان، استادسیسیان، سپیدجامگان، سرخ‌علمان و سرخ‌جامگان برپا گردید. به‌ویژه سرخ‌جامگان به رهبری بابک خرم‌دین برای سال‌های طولانی قسمت‌هایی از آذربایجان را در تصرف داشتند و مشکلات جدی برای خلافت عباسی به‌وجود آوردند. سیستان در این سال‌ها یکی از کانون‌های بزرگ خوارج بود و حمزۀ خارجی سرکردۀ این مردم با مبارزات خود، اقتدار دولت عباسی را در این منطقه زایل کرده بود. به‌جز این، یکی دو سلطنت کوچک که ریشه در ساسانیان داشتند هم‌چنان به حیات خود در مناطقی از مازندران ادامه می‌دادند. مازیار، سردار شورشی معروف عصر معتصم ( ـ۲۲۴ق) از شاهان باوندی مازندران بود. درخلال رقابت میان مأمون و امین، ایرانیان جانب مأمون را گرفتند و سبب پیروزی او شدند. طاهربن حسین، سرسلسله دولت طاهریان (۲۰۷ق)، که فرماندهی نبرد با امین را برعهده داشت، در ۲۰۵ق از طرف مأمون به حکومت نواحی شرقی خلافت منصوب شد و به خراسان رفت. اقدام جسورانۀ او در ۲۰۶ق مبنی‌بر حذف نام مأمون از خطبه، آغازی برای تشکیل نخستین دولت‌های ایرانی در عصر خلافت عباسی تلقی می‌شود. فرزندان او تا ۲۵۹ق بر حکومت خراسان باقی بودند. نخستین دولت مستقل ایرانی که ضمن مخالفت با عباسیان تشکیل شد، سلسلۀ صفاریان سیستان است (۲۴۷ـ۳۹۴ق). تواریخ محلّی نسب یعقوب لیث صفاری مؤسس این دولت را به خسرو انوشیروان می‌رسانند. سامانیان (۲۶۱ـ۳۸۹ق) که برکشیدگان خلافت عباسی و عمّال طاهریان بودند، سلسله بزرگی تأسیس کردند که قلمرو آن در دوره عظمت، علاوه‌بر ماوراء‌النهر، شامل خراسان، گرگان، طبرستان، ری، سیستان، و بلخ می‌شد. اینان خود را از نسل بهرام چوبین می‌دانستند و نقشی بس ارزنده در احیای فرهنگ و ادب فارسی ایفا کردند و بعضی از نخستین شاعران بزرگ فارسی‌گو، نظیر رودکی، شهید بلخی، دقیقی طوسی، و کسائی مروزی در زمان سامانیان ظهور کردند. ترجمه‌های زیبای تفسیر طبری و تاریخ طبری که هردو از نخستین اسناد برجستۀ نثر فارسی به‌شمار می‌آیند، در عهد سامانیان صورت گرفته است. در عهد سامانیان دو سلسلۀ دیگر نیز در گیلان و مازندران سربرآوردند که هرکدام انعکاسی از جریان‌های اجتماعی و قومی آن روزگار بودند. علویان طبرستان (۲۵۰ـ۳۱۶ق) نمایندۀ مبارزات شیعیان زیدی علیه خلافت عباسی بودند و زیاریان گیلان (۳۱۶ـ۳۴۵ یا ۴۴۱ق) که احیای سلطنت قدیم ایران و انقراض دولت عرب را در نظر داشتند. ضعفی که به‌سبب رشد اختلافات سیاسی و اجتماعی دامن‌گیر خلافت عباسی شد، استیلای دولت ایرانی آل‌بویه (۳۲۰ـ۴۵۴ق) را بر مقدرات خلافت به‌دنبال داشت. اقتدار اینان بر دستگاه خلافت بیش از یک قرن ادامه یافت. آل بویه ظاهراً در آغاز بر مذهب زیدیه بودند و سپس به شیعۀ امامیه گرویدند. جشن غدیر و سوگواری‌های ماه محرّم به اهتمام اینان برقرار شد. قلمرو ایران در قرن ۴ق عملاً‌ میان دو سلطنت سامانی و آل بویه تقسیم شده بود. در اواخر دورۀ سامانیان، سلسلۀ ترک‌تبار غزنویان تأسیس و به‌سرعت به‌یکی از بزرگ‌ترین دولت‌های شرق اسلامی تبدیل شد (۳۶۶ـ۵۸۵ق). قلمرو این دولت در عهد سلطان محمود غزنوی از هند تا ری و عراق عجم امتداد داشت. او به‌اتفاق ایلک‌خانیان ترکستان، دولت سامانی را برانداخت و قلمرو آن را میان خود و ایلک‌خانیان تقسیم کرد و در اواخر عمر، دیالمۀ ری را ساقط و عراق عجم را تصرف کرد. غزنویان از همان آغاز، شیوه‌های اداری ایرانیان را پذیرفتند و دستگاه دیوان‌سالاری قدرتمندی به‌وجود آوردند که عناصر آن عمدتاً از ایرانیان بودند. غزنویان به‌دلایلی متفاوت از سامانیان به حمایت از شعر و ادب ایرانی پرداختند. دربار سلطان محمود کانون توجه صدها شاعر مدیحه‌سرای ایرانی نظیر عنصری، فرخی، و منوچهری بود و کلیله و دمنه بهرامشاهی، یادگار دوران سلطنت بهرام‌شاه غزنوی است. آخرین سال‌های سلطنت مسعود اول غزنوی مقارن با ورود ترکمانان غُز به خراسان و تشکیل سلطنت سلاجقه در ایران است. سلطان طغرل در ۴۴۷ق وارد بغداد شد و دیالمه را برانداخت و جای آنان را گرفت. اَلْپ ارسلان در ۴۶۳ق در جنگ ملاذگرد بر امپراتور روم شرقی پیروز شد و دروازه‌های آسیای صغیر را بر روی ترکان گشود. عظمت مملکت سلجوقی در عهد ملکشاه به حدود سلطنت ساسانیان رسید و از کاشغر در شرق تا حلب در غرب امتداد داشت. پس از مرگ ملکشاه و بروز اختلاف میان شاهزادگان سلجوقی، به‌تدریج از عظمت سلاجقه کاسته و قلمرو آنان میان چند شاخه از سلجوقیان تقسیم شد. دولت سلجوقی بر یک سازمان اداری قدرتمند تکیه داشت که مطابق دیوان‌سالاری ایرانی شکل گرفته بود. بعضی عناصر این دیوان‌سالاری نظیر خواجه نظام‌الملک طوسی و فرزندانش نقش مؤثری در توسعه و عظمت دولت سلجوقی داشتند. در کنار تضعیف تدریجی دولت سلجوقی یک دسته دولت‌های کوچک و بزرگ پیدا شد که در میان آنان، اهمیت اسماعیلیان الموت از جهت کارکرد سیاسی مشهوری که داشته، قابل توجه است. آخرین بقایای سلاجقه را خوارزمشاهیان برانداختند و برای مدتی کوتاه بخش اعظم قلمرو سلاجقه بزرگ را تصرف کردند. استیلای خوارزمشاهیان دیری نپائید و با حملۀ مغول نابود شد. استیلای مغولان بر ایران فاجعه‌بارترین رویداد تاریخ ایران به‌شمار می‌آید و در نتیجۀ اعمال باورنکردنی آنان لطمات سنگینی به فرهنگ و تمدن ایران وارد آمد. گروه بی‌شماری از مردم کشته شدند و صدها هزار نفر به بردگی رفتند. نیروهای تولیدی در بخش اعظم متصرفات مغولان نابود شد و کشاورزی و بازرگانی سقوط کرد و اجرای سیاست‌های سنگین مالیاتی مانع از احیای اقتصاد کشور شد. پس از استقرار هولاکوخان در ایران، دولت اسماعیلیۀ الموت ساقط شد و خلافت عباسی برافتاد و دولت ایلخانان تشکیل شد. بخشی از دیوان‌سالاری ایرانی به خدمت این دولت درآمد و به‌ویژه در دوران خواجه رشیدالدین فضل‌الله گام‌هایی در راه بازسازی ویرانی‌ها و احیای اقتصاد کشور برداشته شد. گرویدن مغولان به دیانت اسلام تا حدودی بر جریان اصلاح امور تأثیر گذاشت، اما رشد تضادها و اختلافات مغولان با یکدیگر و فسادی که بر دولت ایلخانان چیره بود سبب سقوط آن شد. در فاصلۀ میان مرگ سلطان ابوسعید ( ـ۷۳۶ق) تا استیلای تیمور لنگ بر ایران، چندین دولت در نواحی مختلف ایران بر سر کار بودند که در میان آنان، جایگاه دولت سربداران خراسان (۷۳۷ـ ۷۸۸ق) از جهت ماهیت سیاسی و مذهبی خود ممتاز است. تیمور لنگ با تکرار ویرانگری‌ها و قتل و غارت‌های مغولان بر ایران مسلّط و با تحمیل مالیات‌های سنگین، سبب ویرانی‌های بیشتر شد. بسیاری از دولت‌های نواحی مختلف برافتادند و صدها هزار نفر از مردم ایران به‌بردگی رفتند. دولت تیموری به‌ویژه پس از مرگ شاهرخ رو به تجزیه نهاد و در نیمۀ دوم قرن ۹ق به ماوراءالنهر و بعضی نواحی شرقی ایران محدود شد. به موازات تجزیه دولت تیموری، سلسله‌های قراقویونلو و آق‌قویونلو در غرب ایران رو به اعتلا نهادند. در ۸۷۲ ق جهانشاه قراقویونلو در جنگ با اوزون حسن آق‌قویونلو کشته شد و دولت قراقویونلو برافتاد. اوزون حسن در ۸۷۳ق سلطان ابوسعید تیموری را اسیر و اعدام کرد و برای توسعۀ متصرفات خود به جنگ با سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی برخاست. اوزون حسن و پسرش سلطان یعقوب با اتّخاذ بعضی روش‌های اصلاحی در تعیین مالیات کوشیدند که بر مشکلات مالی فائق آیند، اما مقاومت اشراف به‌خصوص در عهد سلطان یعقوب مانع از تحقق نیات طرّاحان اصلاحات شد. پس از مرگ سلطان یعقوب (۸۹۶ق) دولت آق‌قویونلو رو به ضعف نهاد و از آن میان دولت بزرگ صفوی سربرآورد که احیا‌گر ایران و عظمت آن بود. شاه اسماعیل اول پس از پیروزی بر بقیۀ آق‌قویونلویان و تصرف تبریز در ۹۰۷ق، تشیّع امامیه را مذهب رسمی ایران قرار داد و به‌کمک قزلباشان بر تمامی مخالفان و مدعیان سلطنت پیروز شد و از ۹۰۵ تا ۹۱۶ق تمام ایران را متحد کرد و به‌رغم این‌که در ۹۲۰ق مغلوب سلطان سلیم عثمانی شد، سرزمینی را که به‌دست آورده بود همچنان محفوظ داشت. در زمان او دولت‌های کوچک مرعشیان مازندران، کیائیان لاهیجان، اسحاقوندان رشت، پادوسپانیان نور و کجور و عباسیان لرستان و مشعشعیان خوزستان به اطاعت دولت صفویه درآمدند و همچنان بر حکومت خود باقی ماندند. دولت صفوی در دوران جانشینان شاه اسماعیل با مشکلات جدی روبرو شد و بخشی از قلمرو خود را از دست داد. نقش خوانین قزلباش در ضعف و ناتوانی دولت صفوی قابل توجه بود، اما شاه عباس اول بار دیگر عظمت دوران شاه اسماعیل را احیا و شرق و غرب ایران را از تصرف دشمنان قدیمی خارج کرد و تسلط ایران را بر خلیج‌فارس و بخشی از قفقاز تأمین نمود و بسیاری از دولت‌های کوچک نواحی اطراف کشور را برانداخت و مراودات با اروپا را افزایش داد. در زمان او دستگاه دیوان‌سالاری کشور که ده‌ها سال تحت‌الشعاع خوانین قزلباش قرار داشت، دوباره احیا شد و قدرت فراوان یافت. امنیت عمومی در کشور حاصل شد و عمران و آبادی فراوان صورت گرفت. ارتشی دایمی مرکب از غلامان تشکیل و از اهمیت نظامی قبایل قزلباش و سایر ایلات و طوایف کاسته شد. تجارت داخلی و خارجی رونق گرفت و بنیۀ عمومی اقتصاد کشور تقویت شد. دولت صفویه در عهد جانشینان شاه عباس رو به انحطاط نهاد و در عهد شاه سلطان حسین به نهایت خود رسید و مصادر امور به‌دست عناصر نالایق افتاد و راحت‌طلبی و تصرف حقوق مردم رواج یافت و بی‌خبری از اوضاع جدید عالم، جهل و نادانی اولیای امور را تشدید کرد. در چنین اوضاعی قبایلی از افغان‌ها که به انگیزۀ غارت و همچنین اعتراض به مظالم عمال صفوی سر به شورش برداشته بودند، خود را به دروازه‌های اصفهان رساندند و در محرم ۱۱۳۵ق اصفهان را تصرف کردند و سلطنت صفویه را برانداختند. در این سال‌ها عثمانیان بر غرب و روس‌ها بر شمال ایران دست انداختند و بیم آن می‌رفت که ایران میان روس‌ها و عثمانی‌ها و افغان‌ها تقسیم گردد. اما ظهور نادر افشار که به‌خدمت شاه طهماسب دوم درآمده بود، سبب نابودی سریع دولت اشرف افغان شد. او در ۱۱۴۸ق و پس از شورای بزرگ و نمایشی دشت مغان سلطنت صفویه را خلع کرد و خود پادشاه ایران شد. نادرشاه به‌رغم نقش عظیمی که در احیای کشور ایران داشت، به‌سبب ستمگری‌های مفرطی که در طول سلطنت دوازده سالۀ خود در حق ایرانیان رواداشته بود، به‌تدریج منفور مردم شد و با شورش‌های متعدد اهالی نواحی مختلف روبه‌رو شد و سرانجام در جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ق در فتح‌آباد قوچان به‌دست گروهی از سرداران اردوی خود که خطر مرگ تهدیدشان می‌کرد، کشته شد. او از آغاز سلطنت خود بر آن بود تا به طریقی مانع از ادامۀ اختلافات مذهبی ایرانیان شیعه و دولت‌های سنّی همسایه و به‌ویژه دولت عثمانی شود و به همین علت با بعضی اعمال شیعیان ایران مخالفت داشت و در همان حال از دولت عثمانی خواسته بود که از خصومت با تشیّع دست برداشته و آن را در عِداد مذاهب حقّه قرار دهد. قتل نادر، دولت عظیم او را متلاشی کرد و قلمرو جانشینان او پس از این به خراسان محدود شد. از میان کسانی‌که پس از قتل نادر به ادعای سلطنت برخاستند، سرانجام کریم‌خان زند بر سایرین فائق آمد و با عنوان وکیل‌الرعایا، عملاً پادشاه بخش اعظم ایران شد. دوران کریم‌خان تا حدودی با آرامش نسبی همراه بود و بعضی پیشرفت‌ها در وضعیت عمومی کشور حاصل شد. مرگ کریم‌خان بار دیگر مدعیان سلطنت را به جنگ و ستیز کشانید و به‌نوبۀ خود سبب ناامنی عمومی کشور شد. آقا محمدخان قاجار با پشتکار و جدیت کم‌نظیر خود سرانجام در ۱۲۰۹ق دولت زندیه را برانداخت و سلطنت قاجاریه را برپا کرد. این دوران مقارن تحوّلات بسیار بزرگی در اروپا بود. انقلاب صنعتی و انقلاب کبیر فرانسه، چهرۀ اروپا را دگرگون کرد و پیروزی روسیه در جنگ علیه ناپلئون، آن را در مقام یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان قرار داد. ایران درخلال رقابت‌های سه دولت بزرگ اروپایی به‌یکی از کانون‌های توجه آنان تبدیل شد و نقش اقتصادی و سوق‌الجیشی مهمی در نظام بین‌المللی پیدا کرد. دولت روسیۀ تزاری در سال‌های سلطـنت فتحعـلی شاه طی دو جنگ (۱۲۱۸ـ۱۲۲۸ق) و (۱۲۴۱ـ۱۲۴۳ق) بر ایران پیروز شد و براساس قراردادهای گلستان و ترکمانچای، تمام ماورای قفقاز را تصرف کرد و مرزهای خود را به رودخانه ارس رسانید. دولت انگلستان نیز در دوران محمدشاه و ناصرالدین‌شاه با مداخله به‌نفع شاهان درانی و بارکزائی، سبب جدایی هرات و بخش عظیمی از افغانستان کنونی از ایران شد. در دوران قاجاریه روابط گسترده‌ای میان ایران و اروپا به‌وجود آمد و به‌سبب برتری‌های اروپا و روسیه، اقتصاد ایران تحت‌الشّعاع آنان قرار گرفت و به‌سبب امتیازاتی که به‌ویژه روسیه و انگلستان به‌دست آورده بودند، ایران به وضعیت نیمه‌مستعمره تنزّل یافت. امیرکبیر کوشید تا جریان امور را اصلاح کند، اما جان بر سر این کار نهاد و کوشش‌های او بی‌نتیجه ماند. از سوی دیگر پابه‌پای رشد مناسبات ایران و اروپا، بر پایۀ آمادگی‌هایی که در کشور به‌وجود آمده بود، افکار نوینی شکل گرفت که متضمّن تبدیل وضع کشور و استقرار آزادی و عدالت بود. انقلاب مشروطیت در ۱۳۲۴ق ۱۲۸۵ش پیروز شد و مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر کرد و نخستین پارلمان آسیا تشکیل شد. محمدعلی‌شاه که با مشروطیت میانه‌ای نداشت در ۱۲۸۷ش علیه آن کودتا کرد. با مقاومت مشروطه‌خواهان، استبداد صغیر برافتاد و محمدعلی‌شاه از سلطنت کناره‌گیری کرد. ایران در جنگ جهانی اول اعلام بی‌طرفی کرد، نیروهای روسی و عثمانی و انگلیس بدون اعتنا به موضع دولت ایران، وارد خاک کشور شدند و آزادی‌خواهان نیز کمیتۀ دفاع ملی را تشکیل دادند و متعاقب آن دولت موقّت ملّی برپا شد. در سوم اسفند ۱۲۹۹ش سیدضیاء‌الدین طباطبایی و رضاخان میرپنج کودتایی ترتیب دادند و زمام امور را در دست گرفتند. سلطنت قاجاریه در ۱۳۰۴ش منقرض و سلطنت رضاشاه پهلوی آغاز شد. دوران سلطنت رضاشاه را آغاز تغییرات در ایران می‌دانند، نظیر توسعۀ تعلیم و تربیت نوین و ایجاد دانشگاه و احداث جاده‌ها و ساختمان راه‌آهن و بندرگاه‌های جدید و راه‌اندازی کارخانجات و ایجاد ارتش جدید و توسعۀ بهداشت عمومی و نیز مقابله با اعتقادات مذهبی مردم ازجمله حجاب زنان و عزاداری در مناسبت‌های مذهبی و گسترش اختناق مخوف. در شهریور ۱۳۲۰ش، متفقین جنگ جهانی دوم برای اطمینان از قطع نفوذ آلمان نازی در ایران و سهولت انتقال اسلحه و ملزومات به اتحاد شوروی، خاک ایران را اشغال کردند و رضاشاه که نگرانی‌های فراوانی دربارۀ سرنوشت خود داشت، از سلطنت استعفا داد و به جزیرۀ موریس تبعید شد و پسرش محمدرضا شاه به سلطنت نشست. تغییراتی که پس از سقوط رضاشاه پیش آمد، با افزایش قدرت مردم و ازدیاد مبارزات ملی و اجتماعی همراه بود. در این دوره براثر مبارزات مردم و هدایت دکتر محمد مصدق، صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ملی شد و مصدق به صدارت رسید و شاه تا آستانۀ سقوط عقب نشست. با کودتای امریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت، قدرت شاه روبه فزونی نهاد و بر وابستگی وی به غرب به‌ویژه امریکا افزوده شد و ساواک به‌عنوان نهادی مخوف در کشور شکل گرفت که در طول فعالیت آن هزاران نفر از مردم به خاک و خون کشیده شدند. پس از اصلاحات ارضی در ۱۳۴۲، برنامه‌ریزی‌های مختلفی برای توسعه اقتصادی انجام پذیرفت که ناهماهنگی این برنامه‌ها با یکدیگر و بی‌اعتنایی به فرهنگ و اعتقادات دینی مردم سبب بروز نابسامانی در برخی وجوه اجتماعی و اقتصادی شد. تشدید استبداد شاه باعث قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به رهبری آیت‌الله خمینی (ره) و تبعید ایشان به ترکیه شد. وابستگی رژیم به غرب و تبعیت از سیاست‌های استعماری امریکا و انگلیس از یک‌سو، و گسترش روزافزون اختناق و اقدامات خشونت‌آمیز ساواک و فساد مالی و اخلاقی در خاندان سلطنت و بسیاری از دولتمردان و مدیران ارشد رژیم از سوی دیگر، بدبینی و نارضایتی مردم را به‌همراه داشت تا آن‌جا که به‌تدریج رژیم مشروعیت و مقبولیت خود را ازدست داد. سال‌های ۱۳۵۰ شاهد مبارزۀ مسلحانه چریک‌های شهری و سرکوب شدید آن‌ها بود. شاه در اسفند ۱۳۵۳ احزاب ایران نوین و مردم را منحل کرد و حزب واحد رستاخیز را به‌وجود آورد. در ۱۳۵۶ و پس از اتخاذ سیاست فضای باز سیاسی، بعضی از روشنفکران و رجال سیاسی، اعتراضاتی را علیه قدرت شاه و ساواک ترتیب دادند. در همان سال گروه‌هایی از مردم قم در اعتراض به مقالۀ توهین‌آمیز روزنامۀ اطلاعات علیه امام‌خمینی (ره) به خیابان ریختند و پس از آن نیز در همین ارتباط، در شهرهای تبریز و یزد اعتراضات خیابانی برپا شد. استمرار اعتراضات خیابانی، به اعلام حکومت نظامی در تهران و چند شهر دیگر منجر شد که حادثۀ ۱۷ شهریور تهران را به‌دنبال داشت. تظاهرات میلیونی مردم در مناسبت‌های مختلف ازجمله تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ و نهضت سراسری انقلاب اسلامی توجه و شگفتی جهانیان را برانگیخت. خشونت‌های روزافزون رژیم و کشتار مردم در شهرهای مختلف کاری از پیش نبرد تا این‌که بالاخره شاه ناگزیر پس از انتخاب شاپور بختیار به نخست‌وزیری از ایران خارج شد. پس از بازگشت امام‌خمینی (ره) به وطن، مهدی بازرگان به ریاست دولت موقّت انتخاب شد، اما شاپور بختیار از استعفا خودداری کرد و اعتراضات دامنۀ وسیع‌تری گرفت و سرانجام در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به رویارویی مسلحانۀ واحدهایی از ارتش با نیروهای انقلاب منجر شد. در روز یکشنبه ۲۲ بهمن دولت بختیار سقوط کرد و رژیم شاهنشاهی برافتاد. در همه‌پرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند و پس از آن مجلس خبرگان، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کرد که پس از موافقت امام‌خمینی (ره)، از طریق آرای عمومی تصویب شد. در فاصلۀ سقوط سلطنت تا تصویب قانون اساسی، حوادثی در بعضی مناطق رخ داد که با دخالت نیروهای نظامی پایان گرفت. در ۱۳۵۸، دولت موقت، اموال و سرمایه‌های ده‌ها نفر از سرمایه‌داران و ملّاکان و عناصر وابسته به دربار پهلوی را ملی اعلام کرد و آن‌ها را در اختیار دولت قرار داد. در آبان‌ماه ۱۳۵۸ گروهی از دانشجویان که خود را دانشجویان پیرو خط امام می‌نامیدند، سفارت امریکا را اشغال کردند و خواهان قطع رابطه با امریکا شدند. براساس اسنادی که پس از اشغال سفارت به‌دست آمد معلوم گردید که امریکا درصدد براندازی جمهوری اسلامی بوده است. دولت موقت که با این عمل موافقتی نداشت، استعفا داد و دولت شورای انقلاب برسر کار آمد. در ۱۳۵۹، انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها پیش آمد. در شهریور همان سال ارتش عراق به ایران حمله کرد و جنگی را به‌راه انداخت که تا ۱۳۶۷ ادامه داشت. در این جنگ عراق از کمک‌های بی‌دریغ کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه برخوردار شد. در خرداد ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت بنی‌صدر، رئیس‌جمهور ایران، رأی داد و او را برکنار کرد. در همین ماه عملیات مسلحانه سازمان مجاهدین خلق ایران علیه دولت ایران آغاز شد که در نتیجه آن ده‌ها نفر از مسئولان طراز اول دولتی و بسیاری از هواداران جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند و در همین ارتباط گروهی از اعضا و هواداران آن سازمان و سایر گروه‌های محارب به‌قتل رسیدند. دولت ایران در ۱۳۶۷ قطعنامۀ ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و جنگ ایران و عراق خاتمه یافت. این جنگ خسارات دامنه‌داری را بر هر دو کشور تحمیل کرد. در خرداد ۱۳۶۸ امام‌خمینی (ره) درگذشت و مجلس خبرگان رهبری، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت، را به رهبری برگزید. در همین سال، بازبینی قانون اساسی صورت گرفت و موادی از آن تغییر کرد. طبق این تغییرات، پست نخست‌وزیری حذف و اختیارات آن به رئیس‌جمهور واگذار شد. دوران هشت‌ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی مصروف بازسازی ویرانی‌های ناشی از جنگ، بازگرداندن آوارگان جنگ به موطنشان، ایجاد تحرک در چرخ‌های اقتصاد کشور و اقدامات زیربنایی در صنعت و کشاورزی شد. سید محمد خاتمی نیز که در ۱۳۷۶ به ریاست جمهوری رسید، ضمن ادامۀ سیاست‌های گذشته به گسترش فضای سیاسی، کاستن از حجم دولت و میدان‌دادن به فعالیت‌های بخش خصوصی پرداخت. با اعلام رسمی سیاست تشنج‌زدایی از سوی خاتمی، روابط سیاسی و تجاری ایران با بسیاری از کشورهای جهان، به‌ویژه کشورهای همسایه و منطقه روبه بهبود گذاشت. در انتخابات خرداد و تیر ۱۳۸۴ دکتر محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری انتخاب شد و در روز بیستم فروردین ۱۳۸۵ ایران رسماً وارد کشورهای هسته‌ای جهان شد. در سال ۱۳۸۴ محمود احمدی‌نژاد با شعار عدالت‌طلبی و با حمایت اصول‌گرایان به ریاست جمهوری انتخاب شد. فناوری انرژی هسته‌ای ایران که از سال‌ها قبل آغاز شده بود به مرحلۀ غنی‌سازی رسید و به این ترتیب ایران وارد باشگاه کشورهای هسته‌ای جهان شد.