قصه های عامیانه ایرانی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

قصه‌های عامیانۀ ایرانی
مجموعۀ حکایت‌های شفاهی ایرانی، اعم از حکایت‌های اسطوره‌ای و افسانه‌ای، روایت‌های پهلوانی، حکایت‌های جانوران، روایت‌های آمیخته به افسانه برمبنای زندگیِ شخصیت‌های تاریخی و دینی، لطیفه‌ها و شوخی‌‌واره‌ها و ماجراهای سادۀ زندگیِ‌ روزانه، که از بخشی از آن‌ها در برهه یا برهه‌هایی روایت‌هایی مکتوب به‌دست داده شده است. جز مجموعۀ قصه‌هایی که در قرن اخیر گردآوری و مکتوب شده است، شماری فراوان از این گونه قصه‌ها، چه در لابه‌لای متونِ نثر و شعر و چه به صورت مستقل ضبط و مکتوب شده است و بخشی عظیم از میراثِ‌ مکتوب زبان فارسی را تشکیل می‌دهد. شاهنامۀ فردوسی، قصه‌ها و حکایت‌های مثنوی معنوی مولوی، حکایت‌های مندرج در بوستان سعدی، و نیز قصه‌هایی چون «ابومسلم‌نامه»، «داراب‌نامه»، «حمزه‌نامه»، «سندبادنامه»، «امیرارسلان»، و روایت‌های فارسی افسانه‌های هندیِ گردآوری شده در شبه‌قاره از این دست قصه‌ها به‌شمار می‌رود. برخی پژوهشگران با جاگذاری واژۀ «داستان» به‌جای «قصه» عملاً میانِ این دست از متون، که پیشینۀ مکتوب‌شدنِ برخی از آن‌ها با سال‌های اول شکل‌گیری زبان ادبی فارسی برابری می‌کند، و قصه‌هایی کوتاه‌تر که در قرن اخیر به همتِ پژوهشگران گردآوری شده و روایت‌هایی از آن‌ها منتشر شده است، تمیز می‌نهند. تمایزگذاری‌هایی از این دست تنها در صورتی پاسخگو تواند بود که بوطیقای چنین تمایزگذاری در عمل، و نه فقط در لفظ، قبولِ عام یافته باشد؛ بدین معنی که همۀ پژوهشگران و کاربرانِ متونِ ادبی پذیرای تمایزگذاریِ میانِ «قصه» در مقام صورتی کاملاً شفاهی، حتی در ساحتِ ‌مکتوبِ آن، و «داستان» در مقام صورتی کاملاً مکتوب، و به تعبیری مصنوع، باشند. با قبول این نظر، قصۀ عامیانه عبارت است از آن دست حکایت‌های شفاهی که گردآوردندگان و مکتوب‌کنندگانِ آن‌ها کوشیده‌اند روایت‌هایی بدون آرایه‌ها و صنایع ادبی و نزدیک به طرز نقالان از آن‌ها به دست دهند؛ گو این که بخشی عظیم از نظریه‌پردازی‌ها در بابِ ساختار و منشأ قصه‌ها، از هر منظر و با هر رویکرد، حولِ این مبحث پدید می‌آید که راوی (گردآورنده) قصه‌های شنیدۀ خود را با چه ضوابطی گردآوری کند و در صورتی که از قصه‌ای چندین روایت موجود باشد، شیوۀ ضبطِ قصه چگونه خواهد بود. گردآوری و تدوین قصه‌های عامیانه، از سرآغازِ داستان‌نویسی مدرنِ فارسی تا امروز، ادامه داشته است. شماری از این قصه‌ها در داستان‌های نویسندگان فارسی‌نویس، چه ایرانی و چه افغانستانی و چه تاجیک، بازتاب یافته است. نخستین انگیزۀ گردآورندگان این قصه‌ها، بیشتر یافتنِ امکانات زبانی لهجه‌های مختلف زبانِ فارسی بود. آرتور کریستینسن، اسکار مان، ویلهلم ایلرس، دی سی فیلوت، دی ال آر لوریمر و تا حدودی هانری ماسه از نخستین گردآورندگان قصه‌های عامیانۀ فارسی با رویکرد زبان‌شناسانه به‌شمار می‌روند. فضل‌الله صبحی مهتدی نخستین ایرانی است که سال‌های دراز در گردآوری و تدوین قصه‌های عامیانۀ فارسی کوشید. منتقدان کار صبحی را از آن جهت که فضل تقدم با اوست، ستوده‌اند، اما روایت‌های او را خالی از پیرایه و افزوده نمی‌دانند. از دیگر کسانی که در گردآوری قصه‌های عامیانۀ فارسی کوشیده‌اند باید از ابوالقاسم فقیری، حسین کوهی کرمانی، امیرقلی امینی و به‌ویژه ابوالقاسم انجوی شیرازی یاد کرد. سپس محققان موزۀ مردم‌شناسی به کار تدوین گزیدۀ قصه‌های عامیانۀ نواحی گوناگون فارسی‌زبان برآمدند که از آن شمار می‌توان به مرتضی هنری، محسن مهین‌دوست و کاظم‌سادات اشکوری اشاره کرد. احمد شاملو نیز در مجلداتِ چاپ‌شدۀ کتاب کوچه روایت‌هایی از پاره‌ای قصه‌ها به‌دست داده است که مجموعۀ روایت‌های او در کتابی، با نام قصه‌های کتاب کوچه، به‌چاپ رسیده است. در فراسوی مرزهای ایران، در افغانستان و تاجیکستان، نیز محققانی به گردآوری افسانه‌ها و قصه‌های بومی پرداخته‌اند، در این میان کوشش‌های روشن رحمانی و صمد جان شکوروف، سرپرست مجموعۀ ۳۵جلدی کلیات فولکلور تاجیکی، جایگاهی ویژه دارد. در زمینۀ تحقیق در قصه‌های عامیانۀ فارسی فضل تقدم با اِلوِل ساتن است که مجموعۀ قصه‌های مشدی گلین خانم را گردآوری کرده است. پژوهشِ روش‌مندانۀ اولریش مارزُلْفْ با نام طبقه‌بندی قصه‌های عامیانه نیز کوششی در زمینۀ ریخت‌شناسی قصه‌های عامیانۀ فارسی به‌شمار می‌رود. در زمینۀ قصه‌های عامیانۀ مکتوب نیز بیش و پیش از هر کس باید از محمد جعفر محجوب یاد کرد.