مالکیت (در اقتصاد)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

مالکیت (در اقتصاد)(property)

در اختیارداشتن انحصاری یا اشتراکی چیزی با ارزش اقتصادی و حق بهره‌برداری از آن، مثل زمین، ساختمان، اثری هنری، و برنامه‌ای رایانه‌ای. این حق مستلزم منع دیگران از بهره‌برداری از چیزی است که در مالکیت فرد یا افراد دیگر است. البته حقوق و قوانین مربوط به مالکیت در جوامع گوناگون متفاوت است. حق مالکیت بر اشیا و اموال، معمولاً از راه خرید یا ارث یا هدیه برای افراد ایجاد می‌شود. مالکیت ممکن است خصوصی یا عمومی باشد. مالکیت عمومی، شامل اموالی می‌شود که حق برخورداری و بهره‌برداری از آن‌ها به عموم مردم یک سرزمین تعلق دارد و از این‌رو، ادارۀ آن‌ها به حکومت واگذار می‌شود تا برای تأمین مصالح همگانی به‌طرزی بایسته به‌کار گرفته شوند. اما مالکیت خصوصی، شامل اموالی است که حق برخورداری و بهره‌برداری از آن‌ها مشخصاً به فرد یا افراد، یا شرکت یا سازمانی خاص تعلق دارد. مالکیت ممکن است به اموال غیر منقول (نظیر زمین و ساختمان) و همچنین اموال منقول، اعم از اموال ملموس (نظیر یک کتاب) یا غیر ملموس (نظیر یک اختراع) تعلق گیرد. مواردی چون دریاهای آزاد و نیز آن قسمتی از جوّ زمین که بالاتر از ارتفاع پرواز هواپیماهاست، مشمول هیچ یک از صورت‌های مالکیت، اعم از اموال منقول و غیر منقول و عمومی و خصوصی نمی‌شود. مفهوم مالکیت ریشه‌ای قدیمی دارد. در جوامع، از گذشته‌های دور، حق مالکیت به انحای متفاوت مطرح بوده‌ است. حقوقی چون حق شکار یا ماهی‌گیری در منطقه‌ای خاص یا حتی حق مالکیت خصوصی بر سلاح و وسایل پخت‌وپز و نظایر این‌ها، ازجملۀ این حقوق بوده است. با رشد و گسترش طبقۀ سوداگر در اواخر دورۀ فئودالیته، به‌تدریج، مالکیت، اعم از مالکیت اموال منقول و غیر منقول، اهمیت بیشتری یافت. اما زمین تا پیش از دورۀ رنسانس مشمول مالکیت خصوصی نبوده است. قوانین مربوط به مالکیت خصوصی بر زمین و امکان نقل و انتقال و خرید و فروش آن، کم‌وبیش همچون اموال منقول، پس از رنسانس در مغرب‌زمین مطرح شد و به‌اجرا درآمد و تا پیش از آن یا امکان‌پذیر نبود و یا با موانع بسیار مواجه بود. بحث درخصوص مالکیت عمومی و خصوصی را ابتدا یونانیان باستان پیش کشیدند. برخی آرای مهمی که در این خصوص طرح‌شده عبارت‌اند از آرای افلاطون که اعتقادی به مالکیت خصوصی نداشت، اما در مقابل ارسطو به‌رسمیت‌شناختن آن را پیش‌شرط مشارکت سیاسی می‌دانست؛ از نظر جان لاک، افراد به‌واسطۀ کاری که بر شیء می‌کنند، حق مالکیت بر آن می‌یابند؛ آدام اسمیت معتقد بود مالکیت با انتقال جوامع بشری از مرحلۀ شکارگری به مرحلۀ دامپروری مطرح شد؛ و کارل مارکس اساساً با مالکیت خصوصی مخالف بود و مالکیت اشتراکی را مطرح کرد.