مکتب شیراز

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۲۳ توسط DaneshGostar (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - '\\3' به '<!--3')
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مکتب شیراز

هماي و همايون، مينياتوري از مکتب شيراز

مکتبی در نگارگری ایرانی. با در امان‌ماندن سرزمین فارس در یورش مغولان، شیراز مرکز تجمع هنرمندانی شد که با سنّت‌های هنری پیشامغولی آشنایی داشتند، به‌همین سبب هنر و فرهنگ این خطه کمتر با عوامل بیگانه پیوند یافت (نیمه نخست قرن ۸ ق). چینی‌مآبی رایج در تبریز، کمترین تأثیر را در نقاشی شیراز برجا گذاشت. در نگاره‌های این مکتب، شیوۀ عام نقاشی‌های سترگ‌نما باقی ماند که با دیوارنگاره‌های پیشین قرابت داشت. پیکره‌های درشت اغلب ـ به بلندای تصویر ـ بر زمینۀ سرخ یا زرد ملایم ترسیم شده‌اند و هیچ حجم یا عمقی در فضای تصویری القا نمی‌شود و علی‌رغم خطوط آزاد و روان، گویی پیکره‌ها به پس‌زمینه چسبیده‌اند؛ از قرار معلوم سابقۀ این رویکرد به دیوارنگاره‌های دوبعدی قرون گذشته بازمی‌گردد. پس‌زمینۀ این آثار گاه با نقوش زینتی پر می‌شدند. به‌کارگیری سطوح رنگی تفکیک‌شده ویژگی همیشگی نقاشی شیراز است. مصورسازی نسخه‌های شاهنامه در کارگاه‌های آل‌اینجو رواج یافت؛ تاکنون هفت شاهنامه مصور شناخته شده، که همگی در شیراز مصور شده‌اند. رنگ‌آمیزی موزون و کمی مات، گزینۀ رنگی محدود، سادگی آمیخته با ظرافت، و بهره‌گیری از کمترین عوامل و ریزه‌کاری‌ها در عین شفافّیت، از ویژگی‌های مکتب شیراز است. در آستانۀ قرن ۹ق پیوندهای نزدیک‌تری بین شیوه‌های مختلف مکاتب شیراز و تبریز برقرار شد. نگارگری شیراز در اواخر قرن ۹ق شکوفا شد و نومایگی خود را در سرتاسر قرن ۱۰ق نیز حفظ کرد. برخی از جلوه‌های تصویری این دوره عبارت‌اند از تپه‌های دندانه‌دندانه در حاشیۀ افقی رفیع، آسمانی به رنگ طلایی یا لاجوردی و پرستاره، ابرهای پیچان و دنباله‌دار، پیکرهای باریک‌اندام در جامگان رنگی، زمین مفروش از گل‌بوته‌های گوناگون و منظم، درختانی با برگ‌های فشرده و یکنواخت، جویبارهای نقره‌ای پرپیچ و خم، و بناهای آراسته با کاشی‌های منقوش. در آثار مکتب شیراز، ابیات شعر در کتیبه‌های چهارتایی یا دوتایی در بالا و پایین صفحه جا می‌گیرند، و سطح بین آن‌ها برای نقاشی اختصاص می‌یابد. سطح مزبور به پیروی از پهنای هر کتیبه، از طریق محورهای نامرئی عمودی به بخش‌های متناسبی تقسیم‌پذیر است. بخش میانی را می‌توان «فضای درونی» تلقّی کرد که غالباً محدودۀ فعل اصلی و مکان آدم‌های اصلی داستان است؛ بخش‌های کناری راست و چپ یا فضاهای بیرونی محل عناصر و پیکره‌های فرعی داستان در نظر گرفته می‌شود.