نوافلاطونی گرایی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

نواَفلاطونی‌گرایی (Neoplatonism)

تلفیق فلسفۀ افلاطونی با آموزه‌های دینی، فیثاغورثی و افلوطینی در دورۀ انحطاط امپراتوری روم از قرون ۳ تا ۶م. منبع اصلی اندیشه‌های نوافلاطونی اِنِئاد[۱] (نُه‌گانه‌ها، تاسوعات) فلوطین است. فلوطین عالم را صادر از واحد و واحد را تحت تأثیر رسالۀ پارمنیدس[۲] افلاطون، خیرِ همه‌جا حاضر و متعال می‌دانست. از واحد نوس[۳] یا عقل صادر می‌شود و از آن نفس یا نفوس برمی‌آیند که بعضی از آن‌ها به بدن‌ها وارد می‌شوند و بعضی مجرد و آسمانی باقی می‌مانند. ماده نازل‌ترین حلقه در مراتب عالم است. برترین مراتب فلسفی، نه با تجربه و تعقل، بلکه از طریق جذْبه و خلسۀ[۴] عرفانی حاصل می‌شود. در این مکتب، ایدئالیسم فلسفی به خداشناسی تغییر چهره داده است. اندیشه‌های نوافلاطونی نخست در مصر با آرای آمونیاس ساکاس[۵] و سپس هیپاتیا[۶] شکل گرفت. فلوطین نوافلاطونی‌گرایی را در رم تأسیس کرد. فرفوریوس[۷]، شاگرد فلوطین، برخلاف استادش مقولات ارسطو را کنار ننهاد، بلکه با دفاع از منطق ارسطو رسالۀ ایساغوجی[۸] (مقدمه) و آثار دیگری نگاشت که بر فلسفۀ غرب تأثیر نهاد. پروکلوس[۹] آخرین نوافلاطونی‌گرایی را در آتن بنا نهاد که تا ۵۲۹م دوام آورد و ویژگی‌ آن مسیحیت‌ستیزی‌اش بود. در اسکندریه، بوئتیوس[۱۰] اندیشه‌های نوافلاطونی را با عناصر مسیحی تلفیق کرد. آیین نوافلاطونی بر فیلسوفان قرون وسطای مسیحی و اسلامی و اندیشمندان رنسانس تأثیری عمیق نهاد. اوگوستین قدیس، نخستین اسقف اعظم مسیحی، در کتاب اعترافات خود، به سهم آیین نوافلاطونی در مسیحیت اذعان کرد و به تأثیر شگرفی که آموزه‌های آن بر تفکر دینی خود او گذاشته بود، انگشت نهاد. اگرچه تعدادی از متألّهان و فیلسوفان قرون وسطا به‌ویژه مایستر اِکهارت، عارف آلمانی، از آیین نوافلاطونی عمیقاً تأثیر پذیرفتند، اما جزم‌گرایان کاتولیک رومی اصول عقاید نامتعارف آن را محکوم کردند. لیکن آیین نوافلاطونی در قرن پانزدهم با گستردگی بیشتری پذیرفته شد. نیکُلاس کوزایی، فیلسوف اندیشه‌پرداز کاتولیک آلمانی، و عارفان دیگر کوشیدند که با حمایت از نظریۀ «بینش بی‌واسطۀ انسان» دربارۀ خدا بر تردیدهای ناشی از محدودیت‌های شناخت آدمی فایق آیند؛ نظریۀ یادشده با این آموزۀ نوافلاطونی که روح در حالتی از جذبه می‌تواند از همۀ مرزهای محدودکننده فراتر رود شباهت نزدیکی داشت.

 


  1. Enneads
  2. Parmenides
  3. nous
  4. ecstasy
  5. Ammonius Saccas
  6. Hypatia
  7. Porphyry
  8. Isagogue
  9. Proclus
  10. Boethius