امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر
در فرهنگ اسلامی، توصیه به خوبیها و بازداشتن از بدیهاست، و در قرآن بههمین معنای لغوی بهعنوان وظیفۀ مسلمانان بارها بهکار رفته است. اما در میان متکلّمان اسلامی، معتزله برای اولینبار از این اصطلاح در قلمرو مباحث نظری خود استفاده کردند (← اصول_خمسه). به نظر آنها امکان تقسیم معروف به واجب و مستحب وجود دارد ولی نهی از همه منکرات لازم است و تقسیم بیمعناست. درعینحال وجوب امر به معروف و نهی از منکر را وجوب کفایی میدانستند و نه عینی. معتزلیان، تحقق امر به معروف و نهی از منکر را در چهار مرتبۀ طولی دستهبندی میکردند؛ تنفر قلبی، منع زبانی، منع عملی و رودرویی خشونتآمیز. آنها از مرتبۀ چهارم گاهی بهعنوان «جهاد» نیز یاد کردهاند. اشعریان نیز در مجموعۀ مباحث امر به معروف و نهی از منکر با معتزله موافقاند، جز آنکه آنها منکر را نیز به حرام و مکروه تقسیم کردهاند و در مواردی که ابتکار عمل بهدست حاکم برگزیده از سوی اهل حل و عقد (عقلای قوم) باشد، حتی به جهاد نیز فتوا دادهاند. شیعیان متقدم، اصل امر به معروف و نهی از منکر و وجوب کفایی آن را پذیرفته ولی در مقام عمل فقط به مرتبۀ قلبی و زبانی آن بسنده کردهاند. این دسته از شیعیان معتقد بودند عمل به مراتب سوم و چهارم و بهویژه جهاد صرفاً با حضور و یا ظهور امام امکانپذیر است. اما رفتهرفته این نگرش در فقهای متأخر شیعه نیز پدید آمد که همه مراتب چهارگانۀ امر به معروف و نهی از منکر برای حفظ امت اسلامی از آسیبها و گزندها لازم است. آنها از مرتبۀ چهارم هم با عنوان «جهاد دفاعی» یاد کردهاند و معتقدند حضور امام فقط در جهاد ابتدایی شرط است. در تاریخ همۀ مذاهب اسلامی از آغاز تاکنون، علما و مصلحانی پیدا شدهاند که در حرکتهای اصلاحی و اجتماعی خود برضد حاکمان یا بهطور کلی برضد انحرافهای اجتماعی از عنصر امر به معروف و نهی از منکر استفادۀ فراوان بردهاند. فقها برای عمل به این فریضه، شروطی را ازجمله آگاهی کافی عامل از معروف و منکر، اصرار مخاطب بر عمل خویش و احتمال تأثیر امر به معروف بر او ذکر کردهاند.