امکان
اِمْکان
در اصطلاح فلسفه و منطق، امری که وجود و عدم آن مساوی باشد. امکان مقابل امتناع و ضرورت است. وضع این اصطلاح بههنگام حمل وجود بر یک ماهیت است، یعنی هرگاه در قضیهای، مانند «انسان موجود است»، نسبتدادن محمول (موجود) به موضوع (انسان) امکانپذیر باشد، موضوع ممکنالوجود است، و مادّۀ قضیه امکانی است، و اگر انتساب امکانپذیر نباشد، موضوع ممتنعالوجود و مادّۀ قضیه امتناعی است. در انتساب محمولِ وجود به موضوع، حالات زیر قابلشناسایی است: ۱. اگر موضوع ممتنعالوجود نباشد، به «امکان عام» موجود است؛ ۲. اگر موضوع بهخودی خود، یعنی بدون لحاظ موجود و معدومبودن، مورد ملاحظه قرار گیرد، ولی بتواند وجود داشته باشد، موضوع به «امکان خاص» موجود است؛ ۳. هرگاه از موضوع سلب ضرورت ذاتی و وصفی، چه از طرف ایجاب و چه سلب، صورت گیرد، در آن «امکان اخص» حکمفرماست، همچون «انسان ممکن است نویسنده باشد»؛ ۴. اگر وجود محمول بالفعل برای موضوع متحقق نباشد، ولی بالقوه در آن قابل اعتبار باشد، موضوع «امکان استعدادی/امکان وقوعی» دارد؛ ۵. هرگاه در موضوع حتی ضرورت به شرط محمول درنظر گرفته نشود، موضوع در گذشته و حال موجود نخواهد بود، ولی ممکن است در آینده موجود باشد، از این رو در موضوع «امکان استقبالی» قابل اعتبار است. جامع تمام مفاهیم فوق، درواقع همان «امکان ذاتی»، یعنی تساوی ذاتی موضوع به وجود و عدم است که به اعتبار یکی از ضرورتها متصف به یکی از اصطلاحات میگردد. ملاصدرا براساس نظام علّی و معلولی در تمام اشیای موجود، اصطلاح «امکان فقری» یا صرفالربط بودن را وضع نمود که این اصطلاح برگرفته از آموزۀ عرفانی تجلی به زبان فلسفی است.