امیرارسلان
امیراَرْسلان
(یا: امیرارسلان رومی) آخرین رمان فارسی به سبک سنتی و از مشهورترین قصههای بلند عامهپسند، پرداختۀ میرزا محمدعلی نقیبالممالک و تحریر فخرالدوله (توران آغا)، دختر ناصرالدینشاه قاجار. تاریخ دقیق تألیف کتاب معلوم نیست، اما مسلّماً پیش از درگذشت فخرالدوله، یعنی ۱۳۰۹ق، بوده است. نقیبالممالک، نقالباشی ناصرالدینشاه، شبها برای شاه قصه میگفت. داستان امیرارسلان، پسند شاه افتاد و سالی یکبار هنگام خواب، برای او گفته میشد. در طول قصهگویی، فخرالدوله، که زنی باسواد و شاعر بود، پشت درِ نیمهباز مینشست و گفتههای نقالباشی را مینوشت و همین امر باعث ماندگاری این داستان شد. داستان، سرگذشت امیرارسلان، پسر ملکشاه رومی، است که با دیدن تصویر فرخلقا، دختر پطرس، شاه فرنگ، عاشق او میشود و از تاجوتخت میگذرد و در طلب وصال دختر، با دیو و جن و اژدها میجنگد و عاقبت کامیاب میشود. رمان مذکور اثری دوسویه و حاصل ادبی یک دورۀ تاریخی درحال تغییر است و هم در قالب سنت روایی ایرانی مملو از ماجراهای سرگرمکننده و سحر و جادوست، و هم به تأثیر از رمانهای غربی، زندگی روزمره باورها و آرزوهای مردم و اوضاع اجتماعی عصر قاجار، در آن بازتاب یافته است. داستان از لحاظ بازنماییِ اعجاب ایرانیان در نخستین برخوردها با فرنگستان نیز اهمیت دارد. از ویژگیهای داستان تحلیل و بیان روحیات قهرمانان، گونهگونی صحنهها و حوادث، گفتوگوی شخصیتها با خود، نثر روان و جذاب و کاربرد اشعار شاعرانی، چون قاآنی، سعدی و حافظ است. ریزهکاریهای آن در هیچیک از داستانهای عامیانه دیده نمیشود. قهرمان آن شخصیتی سادهلوح، زودباور، کجسلیقه و فراموشکار است. داستان دو بخش واقعگرایانه و افسانهای دارد؛ بیشتر سرگرمکننده است و هدف اخلاقی و اجتماعی خاصی را دنبال نمیکند. یکی از قدیمیترین چاپهای سنگی آن در ۱۲۷۸ش منتشر شده، اما چاپ انتقادی آن با مقدمۀ محمدجعفر محجوب شیرازی در ۱۳۴۰ش انتشار یافت.