ایران شناسی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

ایران‌شناسی
مطالعه و تحقیق در کلیۀ جنبه‌ها و مظاهر فرهنگ و تمدن جهان ایرانی و شناساندن این فرهنگ و تمدن به جهانیان. اگر از تعدادی کتاب که یونانیان و دیگر ملل غیر ایرانی دربارۀ ایران و ایرانیان باستان نوشته‌اند بگذریم، ایران‌شناسی به‌عنوان رشته تحقیقاتی سامان‌مند و جدی در چهار قرن اخیر مطرح بوده است. ایران‌شناسی در اروپا، نخستین‌بار در دانشگاه لیدن هلند، در قرن ۱۷، مطرح شد. اروپاییان با زبان فارسی از طریق ترجمۀ اسفار پنج‌گانۀ عهد عتیق که به سال ۱۵۸۶ انجام شده بود آشنا شدند. یوهان النجمان پزشک و شرق‌شناسی آلمانی مقیم لیدن، سیاهه‌ای از ۴۰۰ واژۀ فارسی تهیه کرد که به همان معنی در زبان آلمانی به‌کار می‌رفت. در آغاز ایران‌شناسان جملگی متخصص و استاد زبان عربی در دانشگاه لیدن بودند. از آن جمله‌اند توماس ارپنیوس[۱] (۱۵۸۴ـ۱۶۲۴)، و یاکوبوس گولیوس[۲] (۱۵۹۶ـ۱۶۶۷) که فرهنگ فارسی‌ـ‌لاتینی را تهیه کرد. در ۱۶۳۹ یک کشیش پروتستان به نام لوئی دو دیو[۳] (متوفی ۱۶۴۲) کتابی در دستور زبان فارسی به لاتینی تألیف کرد که در واقع نخستین توصیف زبان فارسی است که در اروپا تألیف شده است. در سال ۱۶۴۴، لوینوس وارنر[۴] آلمانی غزلیات حافظ را با یاری‌گرفتن از شرح سودی به لاتینی ترجمه کرد. در ۱۶۵۱، شاگرد دیگر گولیوس، به نام گئورگ گنتیوس[۵] که آلمانی بود متن گلستان سعدی را در آمستردام منتشر کرد. ترجمۀ آلمانی گلستان به قلم آدام اولئاریوس[۶]، به سال ۱۶۹۱، و ترجمۀ هلندی آن در سال ۱۶۹۴ منتشر شد. در قرن ۱۸ ایران‌شناسی در هلند از رونق افتاد. ولی در قرن ۱۹ ویلم بیلدردایک[۷] از ترجمۀ آلمانی قابوس‌نامه متن خلاصه‌ای برای کودکان، و نیز ترجمه‌ای از رباعیات خیام به هلندی انتشار داد. ولی بزرگ‌ترین ایران‌شناس و اسلام‌شناس قرن ۱۹ هلند دِ خویه (۱۸۳۶ـ ۱۹۰۹) است که مجموعه آثار جغرافی‌نویسان ایرانی را تصحیح و منتشر کرد. در قرن ۲۰ هم هلند چند ایران‌شناس سترگ داشته است، از آن جمله است مارتین تئودور هاوتسما[۸](یا هوتسما، ۱۸۵۱ـ۱۹۴۳) سرویراستار چاپ نخست دایرةالمعارف اسلام (در سال‌های ۱۸۹۷ـ۱۹۲۴) که همچنین تاریخ سلاجقه و منتخبی از خمسۀ نظامی را نیز منتشر کرده است؛ یوهانس هندریک کرامرس[۹] (۱۸۹۱ـ۱۹۵۱)، که سهم مهمی در شناساندن جغرافیایی ایرانی ‌ـ ‌اسلامی داشته؛ و کارل یان[۱۰] که بخش‌هایی از جام'ع‌التّواریخ خواجه رشیدالدین فضل‌الله را تصحیح و ترجمه کرده است. دیگر ایران‌شناس معاصر هلندی پروفسور دبروین[۱۱] است. دومین کشوری که به ایران‌شناسی توجه و عنایت کرد لهستان بود. اشراف لهستانی خود را بازماندۀ قوم سرمطیان (سرمت‌ها)، یکی از اقوام قدیم چادرنشین آریایی که از قرن ۴پ‌م تا قرن ۳م بر روسیه جنوبی و استپ‌های شمال قفقاز استیلا داشتند می‌دانستند و به همین دلیل در قرن ۱۷ درپی ریشه‌های شرقی خود برخاستند. تادئوش کروسینسکی، مُبلغ مذهبی لهستانی مقیم ایران گزارش جالب توجهی دربارۀ انقراض سلسلۀ صفویه، که خود شاهد آن بود، نوشته است. از مهم‌ترین فعالیت‌های ایران‌شناسی در لهستان، ترجمه گلستان سعدی است که ساموئل اوتونیووسکی[۱۲] در ۱۶۱۰ انجام داده و ترجمۀ کازیمیرسکی[۱۳] از متن فارسی گلستان (۱۸۷۶) و نیز ترجمه و شرح دیوان منوچهری دامغانی. در قرن ۱۹ اَلکساندر خوجکو[۱۴] (۱۸۰۴ـ۱۸۹۱) لهستانی که چندی در مقام کنسول روسیه در ایران خدمت کرد کتاب تئاتر در ایران (۱۸۴۵) و دستور زبان فارسی (۱۸۵۲) را منتشر کرد. در دوران جنگ جهانی دوم جمعیت بزرگی از لهستانی‌ها را بر ایران کوچاندند. گروهی از آن‌ها در ایران ماندگار شدند و در ۱۹۴۲ «انجمن لهستانی مطالعات ایرانی» ‌را تأسیس کردند. ماخالسکی[۱۵] کتابی درباره رمان‌نویسی در ایران نوشت. ولادیسلاو دولبا[۱۶] شاهنامۀ فردوسی را به شعر منثور ترجمه کرد، و باربارا مکارسا[۱۷] بوف کور هدایت و شعرهایی از فروغ فرخزاد را به لهستانی برگرداند. در ایتالیا جووان باتیستا رایموندی[۱۸] فهرستی از نسخ خطی کشورهای مصر، خاور نزدیک، ایران و هند گرد آورد. جرولامووکیتّی در قاهره نسخه‌ای خطی از شاهنامۀ فردوسی، با تاریخ کتابت ۶۱۴ق یافت و آن را به ایتالیا منتقل کرد که اکنون در کتابخانه ملی فلورانس نگهداری می‌شود و کهن‌ترین نسخۀ خطی شاهنامه در جهان است. کهن‌ترین نسخه منطق‌الطّیر عطار با تاریخ کتابت ۸۵۷ق که از حیث خط و تصاویر نقاشی شاهکار است نیز در کتابخانه شهر تورینو نگهداری می‌شود. از ایران‌شناسان ایتالیایی در قرن ۱۹ می‌توان از جاکومو لینیانا[۱۹] (۱۸۲۷ـ۱۸۹۱) نام برد. مهم‌ترین ایران‌شناس ایتالیایی قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ ایتالو پیتسی[۲۰] (۱۸۴۹ـ۱۹۲۰) است که سعی وافری در ادبیات تطبیقی و مطالعه و تحقیق در ادبیات حماسی ایران کرد. ویتوریو روگارلی[۲۱] است که منتخبی از برزونامه و گرشاسب‌نامه را به ایتالیایی ترجمه کرد شاگرد او است. کارلو نالینو[۲۲] (۱۸۷۲ـ ۱۹۳۸)، شاگرد پیتسی، متخصص نجوم اسلامی، آثاری نیز دربارۀ متون پهلوی دارد. همچنین آنتونیو پالیارو (۱۸۹۸ـ۱۹۶۳) شاگرد کریستیان بارتولومه، که تحقیقاتی دربارۀ زبان‌های ایران باستان دارد. از دیگر ایران‌شناسان ایتالیایی می‌توان از جوزپه مسینا (۱۸۹۳ـ۱۹۵۱) نویسندۀ کتاب آغاز دین مجوسی و دین زردشتی و نیز فرانچسکو گابریلی نام برد. مشهورترین ایران‌شناس قرن ۲۰ آلساندرو بائوزانی است که آثار متعددی درباره فرهنگ و دین و ادبیات ایران دارد. کشورهای انگلیس و فرانسه در قرن ۱۸ به ایران‌شناسی اهمیت بیشتری دادند. انتشار کتاب تاریخ دینی ایران، تألیف تامس هاید، در سال ۱۷۰۰، سرآغاز توجه مردم انگلیسی‌زبان به زبان و ادبیات ایران شد. در فرانسه آنکتیل دوپرون در هند زبان‌های باستانی ایرانی را آموخت و در ۱۷۷۱ زند اوستا را از پهلوی به فرانسه ترجمه کرد که بزرگ‌ترین رویداد قرن حوزۀ ایران‌شناسی بود. در همین قرن رولینسون نیز سنگ‌نبشته بیستون را خواند. در قرن ۱۹ باستان‌شناسان فرانسوی، به‌ویژه مارسل دولافوا و ژاک دو مورگان حفاری‌های فراوانی در ایران انجام دادند و اشیای بازیافته را به موزۀ لوور فرستادند. در قرن ۲۰ فرانسویان به همت ادگار بلوشه و هانری کربن رونق دیگری به ایران‌شناسی بخشیدند. در انستیتوی ایران و فرانسه، بخش ایران‌شناسی تأسیس کردند و آثار مهمی را در زمینۀ مطالعات ایرانی و ایران‌شناسی منتشر کردند. در قرن ۲۰ ایران‌شناسان انگلیسی چند اثر مهم تألیف کردند. از آن جمله است تاریخ ایران کیمبریج که محققان ایرانی هم در تألیف آن همکاری داشتند، تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون، تاریخ ادبیات فارسی اثر چارلز استوری، ادبیات کلاسیک فارسی اثر آرتور جان آربری، ترجمه و چاپ انتقادی مثنوی معنوی مولوی به‌کوشش رینولد الین نیکلسون. ایران‌شناسان آلمانی در قرن ۱۹ به‌ویژه در حوزه زبان‌های ایرانی و آیین زردشتی سرآمد دیگران بودند، ازجمله تئودور نولدکه، یوزف مارکوارت، کارل فریدریش گلدنر، کریستیان بارتولومه و فردیناند یوستی. در قرن ۲۰ نیز می‌توان از هانس هاینریش شدر، هاینریش یونکر، و هلموت ریتر نام برد. همچنین در حوزۀ ایران‌شناسی اسلامی نیز نسل بعد از جنگ جهانی دوم همچون برتولد اشپولر در زمینه تاریخ و آنه ماری شیمل در حوزه عرفان کارهای مهمی انجام دادند. در روسیه به ایران‌شناسی اهمیت خاصی داده می‌شد. یوهان دورن (۱۸۰۵ـ۱۸۸۱) و بارون روزن (۱۸۴۹ـ۱۹۰۸) بنیانگذاران تحقیقات ایرانی در روسیه بودند. برجسته‌ترین ایران‌شناس روس بارتولد (۱۸۶۹ـ۱۹۳۰) است که به‌ویژه در مورد تاریخ و جغرافیای ایران صاحب‌نظر بود. دیگر ایران‌شناسان روس در قرن ۲۰ عبارت‌اند از: پطروشفسکی، دیاکونوف، برتلس و داندامایف که آثار مهمی دربارۀ تاریخ ایران باستان و ایران اسلامی منتشر کردند. بعضی از خاورشناسان روس نیز پس از انقلاب از روسیه مهاجرت کردند، ازجمله ولادیمیر مینورسکی، ولادیمیر ایوانُف، و بازیل نیکیتین. ایران‌شناسان امریکایی و ژاپنی دیرتر وارد صحنه شدند. ازجمله ایران‌شناسان ژاپنی می‌توان از ماتسوموتو، نویسندۀ کتاب از تخت جمشید تاآسوکا و گیکیو اتیو نام برد. برخی ایران‌شناس امریکایی عبارت‌اند از: اولمستد نویسندۀ تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، آرتور پوپ مؤلف بررسی هنر ایران، آبراهام ویلیامز جکسون مؤلف ایران در گذشته و حال و دستور زبان اوستایی، اریش فردیدریش اسمیت، مؤلف تخت جمشید. همچنین می‌توان از هارولد لَمب، دونالد ویلبر، و ریچارد فرآی نیز نام برد. امروزه تحقیقات ایرانی در دانشگاه‌های امریکا بیش از هر نقطه دیگر جهان مورد توجه است. کشورهای اسکاندیناوی نیز چند ایران‌شناس بزرگ داشته‌اند، از آن جمله‌اند آرتور کریستنسن دانمارکی، هنریک ساموئل نیبرگ سوئدی، گئورگ والنتین مورگنستیرنه نروژی، پتر آسموسن، اوگوست مِهِرن و کای‌بار از دانمارک و بو آندرس اوتاس و اوسکار ویکاندر از سوئد که جملگی در تاریخ و فرهنگ و زبان ایران باستان تحقیق کرده‌اند.

  1. Thomas Erpenius
  2. Jacobus Golius
  3. Louis de Dieu
  4. Leuinus Warner
  5. Georg Gentius
  6. A. Oleorius
  7. Willem Bilderdijk
  8. M. Th. Houtsma
  9. J. H. Kramers
  10. K. Jahn
  11. De Brujn
  12. Samuel Otwmovski
  13. Kazimirski
  14. Alexander Chodzko
  15. Franciszik Machalski
  16. Wladyslaw Duleba
  17. Barbara Mekarska
  18. Giovan Battista Raimondi
  19. Giacomo Lignana
  20. Italo Pizzi
  21. Vittorio Rugarli
  22. C. Nalline