باسط
باسِط
(بهمعنی گسترنده، پراکننده و فراخکننده، دربرابر قابض) باسط چونان قابض در ارتباط با خالق و نیز در ارتباط با خلق تفسیر میشود: ۱. در ارتباط با خالق از اسماء الحُسْنی است و بسط و قبض اوّلاً، به نظر متکلمان، بهمعنی بخشیدن و بازگرفتن روزیها، نعمتها، روانها و زندگیها و نیز بهمعنی فراخکردن و تنگکردن روزیها و دلهای بندگان است تا در پرتو فراخی و گشادگی دل، ره به حقیقت برند و بهسبب تنگیدل، راهی به حقیقت نیابند. ثانیاً، از منظر عرفان، بسط و قبض، پدیدآوردن شادی و غم در دلهای سالکان است؛ ۲. در ارتباط با خلق (انسان)، اوّلاً، در نگاه کلامی ـ دینی، قابضبودن انسان، بستهشدن یا بستهبودن دل اوست و به بیراهه در افتادنش؛ و باسطبودن همانا بازشدن چشم دل آدمی، و درنتیجه، راه به حقیقتبردن اوست. ثانیاً، از دیدگاه عرفانی قابض و باسطبودن انسان درافتادن انسان است به حالت قبض و بسط.