باشلق
باشلُق
کلاه مادها و هخامنشیان و پارتها در روز جنگ. بعدها کلاه همگانی شد. از نمد یا کتان بود و قسمت بالای آن معمولاً تیز و بلند و به شکل کیسۀ مخروطی به عقب یا جلو برمیگشت؛ در پشت کلاه دنبالۀ کوتاهی برای پوشش گردن و دو طرف صورت نیز دو تکه برای پوشش گوشها داشت. غیر از موقع جنگ، از این کلاه به هنگام مسافرت، سواری و گفتوگو با شاه، برای خودداری از دمیدهشدن نَفَس کسانی که از فاصلۀ نزدیک با شاه صحبت میکردند استفاده میشد و کلّ خدمۀ سفرهخانۀ شاه نیز آن را بهکار میبردند. نمونههایی از آن، بهویژه در نقش برجستههای اطراف سارکوفاژ (تابوت مرمرین منسوب به اسکندر) دیده میشود. باشلقزنان دورۀ مادها و هخامنشیان تا روی شانهها را میپوشاند. در اوایل حکومت عباسیان و در مصر دورۀ فاطمی نیز استفاده میشد. باشلق زنان مغول به شکل کلاه بارانی بود و سر و گردن و شانههایشان را میپوشاند و در دورۀ تیموریان نیز برای کاستن از پوشش حجیم سر بهکار میرفت. دستمال بستن زنان ایلاتی بر دهان و بینی، که یاشماق نام دارد، و نیز پنامبستن زردشتیان در مقابل آتش مقدّس، برای جلوگیری از ریزش آبدهان یا موی سر، از رسم کهن باشلق بر سر نهادن خدمۀ دربار هخامنشی سرچشمه میگیرد. هنوز هم تاتارها، ترکمنها، و قزاقها نوع پوستی آن را در سرمای سخت زمستان استفاده میکنند. در طرقبه نزدیک مشهد نیز بهکار میرود. در میان کردان کرمانج و نیز ترکان آذربایجان گهگاه باشلق رواج دارد. این کلاه را اروپاییان فریجین نامیدند و در انقلاب فرانسه به کلاه سرخ آزادی معروف شد.