بیع
بِیع
در اصطلاح فقهی و حقوقی، تملیک عین در برابر عوض. بیع از اموری است که در عرف رایج بوده و شارع صحت آن را امضا کرده و با تصرف در آن، شرایط و قیودی بر آن افزوده است. جامعترین بحثها دربارۀ بیع را شیخ انصاری ارائه کرده است. در بیع از مباحثی چون شروط متعاقدین، شروط عوضین، خیارات، مباحث قبض و تسلیم، انواع بیع و اقالۀ آن بحث میشود. بیع معاطاتی: تحویل کالا است به دیگری، به قصد تملیک آن در برابر عوض، بدون تلفظ صیغۀ بیع. برخی معتقدند که بیع به شیوۀ معاطات محقق نمیشود و باید در عقد بیع، صیغۀ ایجاب و قبول جاری شود. به نظر برخی دیگر، فقط در معاملات کوچک معاطات کافی است. عقد بیع، عقدی لازم است؛ یعنی طرفین نمیتوانند آن را بههم بزنند، مگر آنکه برای همدیگر یا یکی از خودشان، اختیار فسخ قرار داده باشند یا آنکه با رضایت هم آن را بههم بزنند که آن را «اقاله» گویند. پارهای از شروط دو طرف عقد این است که بالغ، عاقل، جدّی (نه به شوخی)، مختار و مالک باشند. به چیزی که فروشنده آن را میفروشد، «مَبیع» گویند. به نظر بیشتر فقیهان، مبیع باید عین باشد، نه منفعت. از شروط مبیع و عوض آن، این است که مقدار آنها باید معلوم باشد و جنس و اوصافی از آنها که در قیمت اثر میگذارد، مشخص شود. بیع فضولی: بیعی است که در آن یکی از دو طرف، مالک نباشد و نیز وکیل یا مأذون از سوی او نباشد. صحت بیع فضولی، منوط به اجازۀ مالک است. بعضی از انواع بیع را شارع اسلامی باطل اعلام کرده است، مانند بیع غرری (بیعی که در آن کالا معلوم نباشد).