تاله
تَأَلُّه (deification)
(یا: خداگونه شدن) مسیر یا عملی که فرد را منزلت خدایی میبخشد. برای مثلاً در مصر و روم باستان، برخی از فرمانروایان پس از مرگشان خدا شمرده میشدند. تأله در جهان باستان متداول بود و فاصلۀ میان انسان فانی[۱] و خدای باقی[۲] را پر میکرد. در ادیان سرّی[۳]، همچون مهرپرستی[۴] و دیونوسوسپرستی[۵]، بهمعنی اتحاد با خدا بود که از طریق آیینهای پاگشایی محقق میشد. اسکندر مقدونی شئون الهی[۶] را پذیرفت، یولیوس سِزار[۷] را اوگوستوس به مرتبۀ الهی رساند و این سنتی شد در میان دیگر قیصرها که در طول حیاتشان پرستش میشدند. چهبسا خویشان و نزدیکان آنان نیز به این افتخار دست مییافتند. در بسیاری از ادیان[۸] و اساطیر[۹]، تفاوت بسیار بین انسان و خدا وجود ندارد. در بودائیگری مهایانا[۱۰]، بُدهیسَتوا[۱۱]ها کسانی هستند که به اشراق[۱۲] رسیدهاند؛ اما بهجای ورود در نیروانا[۱۳] در دنیا ماندهاند تا در نیل به اشراق به دیگران یاری دهند. اگرچه دین بودا خدای متعالی ندارد، بدهیستواها منزلت خدایی[۱۴] دارند و اغلب پرستش میشوند و به آنها توسل جسته میشود. در دین هندو[۱۵] نیز مرز پررنگی بین خدا و انسانهای مقدس وجود ندارد، زیرا بارقهای از ذات الهی در همۀ آدمیان موجود است. از اینرو مثلاً بزرگمردی مانند گاندی[۱۶] را همچون خدایی میتوان در عبادتگاهی زیارت کرد. چینیها ارواح نیاکانشان را منشأ اثر در زندگی خویش میدانند و میکوشند آنان را همچون خدایان از خود خشنود سازند. «هشت نامیرا[۱۷]» در دائوباوری[۱۸] عامیانه، هم صفات و نواقص انسانی را دارند و هم قوای الهی[۱۹] را. در اسلام نیز فرقۀ سبائیه که از تندروترین غُلات بودند، حضرت علی (ع) را دارای مقام الهی میشمردند و فرقههای دیگر دیگران را. اصولاً غلو و خداگونهانگاری یا صفات الهی بخشیدن به قدیسان و مقدسان و بزرگان دین، کم یا بیش پدیدهای شایع در تاریخ ادیان است.