تجدد امثال
تجدّد اَمثال
(در لغت بهمعنای نوشدن همانندها) در اصطلاح کلام، فلسفه و عرفان، تجدّد در برابر ثبات امثال و مانندهاست. نظریۀ تجدّد یا تبدّل امثال در برابر نظریۀ ثبات قرار دارد: ۱. تجدّد امثال، عبارت از آن است که اَعراض، یا اعراض و اجسام (جواهر) و یا بهطور کلی هستیهای امکانی (ماسِوَیالله) پیوسته در حال دگرگونی و نو شدن است و آنچه در لحظۀ پیشین هستی دارد، گرچه به ظاهر میپایَد و ثابت مینماید، امّا به واقع، در لحظۀ پسین، یکسره از میان میرود و وجودی تازه که همانند موجود پیشین است بهجای آن مینشیند. نظریۀ تجدد، شامل سه دیدگاه است: الف. دیدگاه تجدّد اَعراض، که اشاعره با استناد به قاعدۀ «العَرَضُ لا یَبقی زمانَیْن» (عَرَض در دو زمان نمیپاید) از آن دفاع میکنند؛ ب. دیدگاه تجدد اجسام (جواهر)، که نَظّام معتزلی و تفتازانی ماتُریدی، براساس این نظریه که اجسام، مجموعۀ اَعراضِ گرد هم آمده است، به تبیین و توجیه آن پرداختهاند؛ ج. دیدگاه تجدد جهان (ماسِوَی الله)، که دیدگاه عرفاست و برطبق آن جهان گرچه به ظاهر ساکن مینماید، امّا پیوسته درحال نو شدن است. به تعبیر مولوی: «هر زمان نو میشود دنیا، و ما/بیخبر از نوشدن اندر بقا» و به قول ابنعربی، جوهر، بهمعنای موجودِ ثابتِ قائم به ذات، تنها ذات الهی است؛ و ماسویالله، بدان سبب که پیوسته دستخوش دگرگونی است، عَرَض است. ۲. ثبات، در برابر تجدّد، دیدگاه بیشتر متکلمان معتزلی و شیعی و نیز حکمای مَشّایی است. اینان به هیچ قسم از اقسام تجدّد باور ندارند و برآنند که موجودات اعم از مجرّد و غیرمجرد و اعم از جوهر و عرض، جمله دارای ثبات و قرارند و حس بدین امر گواهی میدهد. تجدّد و حرکت، آنگونه که حکمای مشایی گفتهاند فقط به چهار مَقوله از مقولات عرضی، یعنی کم وکیف و وضع و اَیْن محدود است. در حکمت متعالیه ملاصدرا حرکت در جوهر نیز مطرح شده و به اثبات رسیده است.