تدبیر (کتاب)
(به آلمانی: Die Maßnahme) عنوان نمایشنامهای از برتولت برشت، در 8 بخش؛ از مجموعۀ نمایشنامههای آموزشی[۱]. در ۱۹۳۰م نوشته شد و در همان سال با موسیقی هانس آیسلر[۲] و کارگردانی اسلاتان دودو[۳] به روی صحنه رفت. هنگام اجرای مجدد آن در ۱۹۳۳، پلیس نمایش آن را توقیف کرد. این اثر یکی از مسائل اخلاق کمونیستی را کاملاً بیپرده طرح میکند و مسئولان حزبی را نشان میدهد که از جانب برادران همرزمشان مورد اتهام و محاکمه قرار میگیرند. نمایشنامه در ایران به سال 1357 به ترجمۀ فارسی بهرام حبیبی و توسط انتشارات تیر منتشر شده و همین ترجمه در مجموعۀ نمایشنامههای آموزشی نیز در سال 1359 (انتشارات خوارزمی) چاپ شده است. این شخص (بهرام حبیبی) طی دهۀ 1350 دو اثر دیگر برشت را نیز به فارسی برگردانده است: مادر[۴] (انتشارات تیر- 1357) و اندیشههای متی (انتشارات آگاه- 1354).
خلاصۀ داستان
چهار مُبلغ کمونیست که برای مأموریتی به چین فرستاده شدهاند در مقابل دادگاه حزب حاضر میشوند تا محاکمه شوند. آنان در چین رفیق جوانشان را، که رزمندهای مصمم و پرشور بود، اما بر اثر فردگرایی و خیالپردازیاش به فعالیت عملی آنها لطمه میزد، به قتل میرسانند. مبلغان طی هشت صحنه وقایع مهم این مأموریت را بازآفرینی میکنند و هر واقعهای را هیأت بازرسان بررسی و داوری میکند. ادله و اسناد علیه رزمندۀ جوان (که هریک از چهار مبلغ به نوبت نقش وی را بازی میکند) روی هم انباشته میشود تا تبرئۀ نهایی و قابل پیشبینی مبلغان.
تحلیل و بررسی
استدلال این اثر، با قاطعیتی انعطافناپذیر خطاب به جمع محدودی است که مقصودشان آموختن اخلاقی مؤثر و مرتبط با ضرورتهای روز است. خود برشت مقصود خود را در این بار به شیوهای موشکافانهتر، با همین استواری و در نهایت قانعکنندهتر، در مقالۀ پنج دشواری در راه نوشتن حقیقت در کتاب نوشتههایی درباره تئاتر[۵] توضیح داده است که در ۱۹۳۵ نگاشته شده تا در آلمان هیتلری مخفیانه به چاپ برسد. تدبیر که به سبک قاطع و تندی، هماهنگ با موضوعش نوشته شده است، چند سرود با تغزلی نسبتاً ضعیف دارد (در ستایش اتحاد جماهیر شوروی سابق، در ستایش کار مخفی، در ستایش حزب و...) که بهترینشان بی «سرود کالا» است که برشت در آن برای لحظۀ کوتاهی لحن گزندۀ هجوپرداز را بازمییابد. این نمایش، همانند رمان مادر[۶] گورکی، سرگذشت زن روس تنگدست بیسواد و مخالف انقلاب را نشان میدهد که به تدریج از واقعیات و اقدامات فرزندش درس میآموزد تا سرانجام به صف انقلابیان میپیوندد. سرود و آواز دستهجمعی در آن فراوان است؛ هر صحنهای بر اساس موسیقی هانس آیسلر، با نورافشانیهای متعدد بیان یا تفسیر میشود. بر کُندی، بیحرارتی و سطحیاندیشی مادر بسیار خرده گرفتهاند. برشت نیز خود آگاه بوده است که این لحن خشک آموزشی بیگمان بینندگان را، که در مقابل نمایشی اجتماعی بیشتر عادت به احساس داشتند تا داوری، مشوش میکند.