تسلسل
تَسَلسُل
در اصطلاح فلسفه، ترتّب امور نامتناهی. در سه مورد بهکار رفته است: ۱. تسلسل امور اعتباری که به اعتبار شخص اعتبارکننده تا لحظهای که به اعتبار خود بپردازد، ادامه مییابد، مانند اعتبار وجود داشتن در وجود خارجی یا امکان در ممکنالوجود خارجی؛ ۲. تسلسل در زمانیات، مانند اعتبار زمان در ازل یا ابد که شخص قادر به اعتبار زمانی قبل یا پس از آن است؛ ۳. تسلسل در امور علّی و معلولی، که هرگاه از معلول بهسوی علت و سپس به علتِ آن علت بپردازیم و سلسله را ادامه دهیم به آن «تسلسل تصاعدی» گویند و هرگاه از علت به معلول و از آن به معلولِ معلول توجه کنیم، بدان «تسلسل تنازلی» گویند. همۀ فلاسفۀ اسلامی با بیان براهین گوناگون مانند اسدّ و اخصر، تطبیق، وسط و طرف، حیثیات و غیره به ابطال تسلسل علّی و معلولیِ تصاعدی و تنازلی پرداختهاند. اما متکلمان فقط به تسلسل تصاعدی نظر داشتهاند؛ در نتیجه فقط به اثبات وجود خداوند همت گماردهاند. نزد فلاسفه تسلسل باطل دارای سه شرط است که در دو قسم اول تسلسل متحقق نیست: الف. حصولِ بالفعل تمام اجزای سلسله؛ به تعبیر دیگر، تمام آحاد سلسله مجتمعالوجود باشند. (بهخلاف سلسلۀ اعتباریات)؛ این شرط را «شرط فعلیت» گویند. ب. اجتماع تمام اجزای سلسله در زمان واحد (بهخلاف سلسلۀ زمانیات)؛ این نوع تسلسل را تسلسل مُقارِنی گویند. ج. وابستگی حقیقی اجزای سلسله، یعنی هر جزء مترتّب به جزء قبلی باشد مانند علت و معلول که معلول مترتب بر علت خویش است (ترتیب طبیعی) این شرط را «شرط ترتّب» گویند. بنابراین، تسلسل در علل اِعدادی (مُعِدّات) به علت مقارن و همزمان نبودنِ آحاد سلسله باطل نیست. این نوع تسلسل را تسلسل تَعاقُبی گویند یعنی سلسلهای که آحاد آن یکی پس از دیگری در مسیر زمان پشت سر هم قرار گیرند و همه یکجا و به صورت بالفعل موجود نباشند.