جاده فلاندر
جادۀ فِلاندْر (La Route des Flandres)
رمانی از کلود سیمون، به زبان فرانسوی، منتشرشده در ۱۹۶۰. ژرژ، سربازی است که به اسارت به آلمان برده میشود. سفر پرمشقت سپاه در سرمای زمستان و سرانجام استقرار در کلبههای محقر آلمانی بخش عینی داستان را تشکیل میدهد که مشحون است از تصویرهای از یادنرفتنی ارابههای شکسته و اسبهای مرده در جاده. بخش ذهنی داستان گفتوگوهای شبانۀ ژرژ و بلوم در اردوگاه است. بلوم مرده است. روشن نیست تکگوییای که به صیغۀ اول شخص روایت میشود، از زبان ژرژ است که دارد با خیال بلوم ازدستشده حرف میزند، یا حرفهایی است که بلوم به ژرژ گفته و اینک او دارد برای کورین، معشوقۀ احتمالاً خیانتکار فرماندۀ کشتهشدۀ سپاه، بازمیگوید. رگزاش، پیش چشم ژرژ کشته میشود و این مبنای گمانهزنیهای بلوم و ژرژ دربارۀ مرگ اوست که بهنظر میرسد عمداً خود را به کشتن داده است؛ آیا نه به این خاطر که کورین، براساس شایعات، با مهتر اسبانش نرد عشق باخته و رگزاش این صحنه را دیده یا شنیده است؟ پاسخی نمییابیم. مرگی قهرمانانه، یا مرگی بیهوده؟ جادۀ فلاندر، درواقع دنبالۀ رمان دیگر سیمون، علف، است. رمان فاقد هرگونه علامت سجاوندی است.